چکیده:
در ادبیات تطبیقی هر چند اغلب، آثار ادبی دو فرهنگ مختلف مقایسه میشوند، در
پرتو این نقد میتوان آثار ادبی آفریده شده در فرهنگ واحد را نیز با هم مقایسه کرد
و به نتایج ارزشمندی رسید.اگر این آثار به دورههای متفاوت فرهنگی متعلق باشند،
نتایج به دست آمده از جهات متعدد حائز اهمیت خواهد بود.میدانیم که یکی از
مشخصههای اصلی دوران پیشامدرن، حضور ملموس دین و امر قدسی در عرصه حیات سیاسی و
اجتماعی انسان آن دوره بود ک هدر پرتو چنین نوری تمامی ابعاد زندگی وی روشن و گرم
میشد، ولی در دوره مدرنیسم و پس از آن، اعتقاد به امر قدسی بسیار کمرنگ شده
است.بنابراین، آثار ادبی اصیل دو دوره کاملا متفاوت، به عنوان تجلی گاه ذهنیت دو
انسان مختلف نیز الزاما باید از هم متمایز باشند.
در مقاله حاضر، با مقایسه شکلی و به ویژه محتوایی داستان پیر چنگی مولانا، به
عنوان اثری کلاسیک و داستان سه تار آلاحمد، به عنوان اثری مدرن، تفاوتهای ماهوی
دو جهان کلاسیک و مدرن و به تبع آن، اختلاف ذهنیت انسان سنتی و مدرن تبیین خواهد
شد.از آنجا که داستانهای مذکور شباهتهای حداقلی ساختاری و مضمونی دارند، امکان
چنین مقایسهای را تسهیل میبخشند.به نظر میرسد که داستان پیر چنگی با توجه به
پارادایمهای حاکم بر جامعه عصر مولانا و نیز ذهنیت عارفانه او، اثری دینی است و
داستان سه تار آلاحمد به علت تثبیت انگارههای فلسفی دوران جدید، علیرغم خواست و
اراده نویسندهاش، اثری غیر دینی است.
جلال آلاحمد در میان نویسندگان دوران جدید به علت پیشینه خانوادگی و نیز تحولات
فکری خود او، گرایش مذهبی قویتری داشت.اما روح زمان، آشکارا اراده او را در
خلاقیتهای ادبی در هم میشکند و تلاش وی را در افرینش اثری دینی عقیم میسازد.از
نظر ارزشهای هنری نیز آثار فوق قابل مقایسه هستند و در این مقاله طرح و ساختار،
شخصیتپردازی، توصیف و فضاسازی آنها با یکدیگر مقایسه شده است.
خلاصه ماشینی:
"چون بزد لختی رباب آن بیقرار گفت یارب من ندانم هیچ کار این چه میدانستم آن آوردمت خوش سماعی با میان آوردمت (عطار، 1380:340) اختلاف اساسی روایت اسرارالتوحید و مثنوی مولانا با روایت عطار در این است که در روایت عطار، پیر رباب زن نه تنها توبه نمیکند، بلکه امیدوارانه در پی آن است که تنها برای خداوند بنوازد و روزی بیشتری به دست آورد: آن همه زر چون بدید آن پیر زار سر به خاک آورد و گفت ای کردگار بعد از اینم گر نیارد مرگ خواب جمله از بهر تو خواهم زد رباب میشناسی قدر استادان تو نیک هیچ کس مثل تو نشناسد ولیک چون تو خود بستودهای چه استایمت لیک چون زر برسدم باز آیمت (همان، ص 341) در حکایت اسرارالتوحید هر چند به نظر میرسد کاتب به دنبال ثبت وقایع تاریخی زندگی ابوسعید بوده و نگرانی از دخل و تصرف در اصل حکایتها او را از پرداخت هنرمندانه آنها باز میداشته است، باز هم حوادث سیر منطقی دارند و جنبه هنری آن نیز تا حدودی رعایت شده است.
با توجه به جهتگیری کلی داستانهای مورد بررسی، میتوان گفت حکایت پیرچنگی مولانا اثر معنوی تمام عیار و سه تار آلاحمد علیرغم سطوح ظاهری آن دینی نیست و این امر از آنجا ناشی میشود که داستان پیر چنگی محصول ذهنی انسانی است که به طور مداوم در سایه و سیطره امر قدسی و نور معنویت زیسته و تمامی رفتار و افکار او تحت تأثیر این نور بوده است."