خلاصه ماشینی:
"او اعتقاد دارد:«نه تنها چون سرمایه رایگان[توسط بانک مزبور]در اختیار همگان قرار داده شود، اختلافات طبقاتی (ناشی از سرمایهداری)زایل میگردد و در اجتماع، مردمان جز محصول کار خود را به قیمت تمام شده داد و ستد نمیکنند، طبقه دیگری باقی نمیماند، بلکه حکومت هم بیفایده خواهد شد، زیرا حکومت برای آن است که منازعات فردی را با ستمگری عمومی پایان بخشد، ولی آن روز که عدالت در داد و ستد تأمین گردد و قراردادهای آزاد برای تضمین آن کفایت نماید، دیگر همه افراد برابر خواهند شد و یکسان از مزایای اجتماعی استفاده خواهند برد و سرچشمههای اختلاف و عدوان خواهد خشکید.
بدین ترتیب سوسیالیستهای تخیلی، بعنوان اولین گروه معارض، سهم قابل توجهی را در شکستن سد نظری غیر قابل عبور لیبرالیسم در راه مطرح شدن مجدد نقش دولت در امور جامعه و آماده کردن اذهان مسئولین و عامه مردم برای پذیرش این نقش ایفا کردند، که نتیجه عملی آن قطعا ایجاد زمینه نظری برنامهریزی میباشد، گر چه تا حدود یک قرن بعد، هیچ اشارهای به «برنامهریزی»و اقدام عملی برای این منظور در شکل برنامههای توسعه امروزی صورت نگرفت.
تفاوت نگرش لیبرالیسم سنتی و لیبرالیسم جدید در مورد نحوه فعالیت اقتصادی افراد جامعه و میزان آزادیهای آنها و مسئولیتها و وظایف دولت و رابطه این دو با یکدیگر و بالاخره فلسفه پذیرش مسئولیت بیشتر توسط دولت لیبرال جدید، در تشبیهی که در زیر نقل میشود، بخوبی نشان داده شده است: «لیبرالیسم منچستری[کلاسیک]میتواند با یک رژیم راهنمایی و رانندگی مقایسه شود، که اجازه میدهد اتومبیلها بمیل خود و بدون آئیننامه رانندگی رفت و آمد کنند."