خلاصه ماشینی:
"تعاریفی که راد کلیف براون از این مفاهیم به دست داد بیشتر به منظور روشن کردن روش خود بود ولی وی درصدد یافتن پایهای فلسفی برای تعاریف خود برنیامد،به نظر راد کلیف- براون،انسانیشناسی اجتماعی شاخهای از علوم طبیعی بود و او در مطالعات خود از روشهای مشابه استفاده میکرد.
فورتز،نظریهء راد کلیف براون دربارهء ساختار اجتماعی را به دلایل دیگری مورد انتقاد قرار میدهد: «ساخت بهطور بلاواسطه در«واقعیت انضمامی»قابل مشاهده نیست،ما هنگامیکه به توصیف ساخت میپردازیم،با اصولی عام سروکار داریم که آنها را نمیتوان از نمود و یا ظاهر احساسات و عقاید استنتاج کرد.
سبب مخالفت او با قیاس این است که این روش،تنها به بررسی یک جنبه از جامعه بسنده میکند و دارای حدود منطقی نیست،به نظر او،کسانیکه درصدد ساختن تیپ هستند هرگز روشن نمیکنند که چرا چهارچوب خاصی را به منزلهء مرجع انتخاب میکنند و بدین ترتیب امکان قیاسهای بیشماری را باز میگذارند بدون اینکه ملاکی برای تعیین اهمیت آنها معین کرده باشند.
اگر مهندسی بخواهد برای شما توضیح دهد که یک کامپیوتر دیژیتال چگونه کار می- کند،وقت خود را با طبقهبندی انواع پیچ و مهره تلف نمیکند،او به اصول میپردازد،نه به اشیاء»17 از آنجا که طبقهبندی،تنها چیزی را که قبلا شناخته شده است مورد تأکید قرار میدهد، اگر انسانشناسان درصدد آموختن مطلبی نو هستند،باید توجه خود را به اصول سازمان و به هم پیوستگی نسبی روابط معطوف دارند و این امر تنها زمانی قابل دستیابی است که الگوی سازمان، الگویی ریاضی به شمار آید و جامعه،مجموعهای از متغییرهایی دانسته شود که از طریق اصول،نه از طریق چیزهای قابل مشاهده،بیان میشود."