چکیده:
مقالهء حاضر،با هدف«آسیبشناسی جریان روشنفکری در ایران معاصر»انجام شد.روش تحقیق در این مقاله،نظری و بر رویکردی انتقادی مبتنی است.این رویکرد،بر مطالعهء منابع تاریخی-تحلیلی استوار میباشد.این مقاله دورههای تاریخی معاصر ایران،یعنی آغاز شکلگیری اندیشهء مشروطهخواهی تا انقلاب اسلامی را در بر میگیرد.چارچوب نظری، تلفیقی از نظریههای میشل فوکو،ژان بودریار،و یورگن هابرماس میباشد.در این مقاله، جریان روشنفکری در سه بخش:1.بنیانهای فکری.2.نهادهای روشنفکری،و 3.مواجهه با غرب،بررسی و با انطباق بر چارچوب نظری و ساختار سیاسی-اجتماعی،به آسیبشناسی آن پرداخته شد.بنیانهای فکری شامل:1.فرایند شکلگیری مفاهیم،2.منشأ فکری،3.استقلال فکری،و 4.عقلانیت بود.روشنفکران ایرانی در ارتباط با بنیانهای فکری با ضعفهایی مواجه بودند.نهادهای روشنفکری شامل:1.دارالفنون،2.فراموش خانه، 3.فردیدیه،4.چپگرایی،و 5.حسینیهء ارشاد بود.این نهادها نیز در نهایت کارکردی «ابزارگرایانه»،«هویتگرایانه»،و«عملگرایانه»ایفا نمودند.روشنفکران ایرانی در مواجهه با غرب،نگرشهای متفاوتی اتخاذ نمودند.گروهی غرب را یک کل یکپارچه دانسته و به نفی آن پرداختند،گروهی دیگر خواهان گزینش جنبههایی از آن شدند.به طور کلی،میتوان روشنفکران ایرانی را«چپ-نخبهگرای رمانتیک»نامید،که دارای گرایشهای «هویت اندیشانه»،«خشونتگرایانه»میباشند.نتیجهء مقاله،ساخت تیپ خاصی از روشنفکری با ویژگیها و خصوصیات نوین شامل:«خردگرایی»،«استقلال فکری»، و«خشونتگریزی»بود.بر این اساس،گفتمان تیپ نوین روشنفکری نیز مبتنی بر «سنت-مدرنیته»،خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
به طور خلاصه،نظریهء فوکو در خصوص«روشنفکر عام»و«روشنفکر خاص»،نظریهء بودریار در خصوص«عصر وانمودهها»و«دورویگی»یا به عبارت دیگر محو اصالتها،و نظریهء (1)- Jurgen Habermas هابرماس در خصوص عقلانیت ارتباطی و عدم خشونت(شکلگیری حوزهء عمومی)، چارچوب نظری این مقاله میباشد(نک به شکل 1)اما،از آنجایی که مسائل اجتماعی متأثر از شرایط تاریخی-اجتماعی جامعه خود میباشند،آسیبشناسی جریان روشنفکری در ایران در بستر چنین شرایطی مدنظر خواهد بود.
واکنش روشنفکران ایرانی در مواجهه با غرب و مدرنیته چگونه بود؟ روششناسی روش مقالهء حاضر،کتابخانهای و بر رویکرد انتقادی از جریان روشنفکری در ایران معاصر مبتنی است.
بدین ترتیب،روشنفکر ایرانی در تلاش است تا نظریهها و مفاهیم مدرن را وارد گفتمان خود نماید،اما به زمینههای شکلگیری این مفاهیم توجه وافی مبذول نمیدارد.
در این معنا،روشنفکری جریانی است متأثر از فلسفهء روشنگری که مبارزهای فرهنگی و اجتماعی و نقد قدرت و سنت را محور حرکت خود قرار میدهد،و به تدریج با گرایش چپ به سمت ارزشهایی که مهمترین آنها نفی سلطه و به منظور برقراری عدالت است،پیش میرود (مردیها،1382:80).
ولی از سوی دیگر آگاه بود که مردم میهن او برای دریافت و هضم مطالبی که رنگ اسلامی داشته باشد، بیشتر آمادگی داشتهاند،بنابراین کوشید که اندیشههای نو را با آیات قرآن و حدیث بیاراید» (حائری،1381:39) از جمله روشنفکران معاصر که همچون همتایان خود در دوران مشروطهخواهان ایجاد نوعی اتحاد میان روشنفکر-روحانیست،جلال آل احمد است.
به طور کلی،میتوان گفت که مواجهه با غرب یا مدرنیته نزد روشنفکران ایرانی،مواجهه«هویتی»یا فرهنگی تلقی شده و چالشها و رویکردهای مختلفی را نیز در بر داشته است.
جمعبندی به طور کلی،جریان روشنفکری در ایران به شدت متأثر از ساختار سیاسی-اجتماعی جامعه بود است.