چکیده:
مستشرقان در طول تاریخ کوشیدهاند منبع قرآن را غیر وحیانی و ساخته بشر معرفی نمایند. بنابراین مبانیای اتخاذ کردهاند که آنان را به آن هدف برساند. این مقاله به نقد و بررسی بعضی از مبانی نظری مستشرقان در مورد تناقضهای قرآن میپردازد، مانند: بشری بودن قرآن، اخذ قرآن از مصادر یهودی و مسیحی، تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ عرب جاهلی، تجربه دینی و تاریخمندی قرآن.
خلاصه ماشینی:
"فهرست اصولی که اساس یک نظام اقتصادی اسلامی شمرده میشود به ترتیب زیر است (طالقانی، جامعه و اقتصاد در اسلام، 25 ـ 29؛ نجار، المدخل الی النظریة الاقتصادیة فی المنهج الاسلامی، 45 ـ 87؛ صدر، اقتصادنا، 1، 51 ـ 142): 1) حق مالکیت همه چیز تنها متعلق به خداست و به عنوان جانشین خدا روی زمین (ر.
جدا نکردن این حوزهها در مقاله، موجب شده است عناوینی چون «عدالت و مسئولیت اجتماعی» (مربوط به حوزة مکتب اقتصادی)، یا «تنظیم معاملات با قراردادها» (مربوط به حوزة حقوق اقتصادی اسلام) در کنار عنوان «حمایت از اقشار آسیبپذیر» (مربوط به اهداف اقتصادی) قرار گیرد و همه «رفتار اقتصادی» شمرده شوند، در حالی که هر یک از این عناوین به قلمرو خاصی از مباحث اقتصادی مربوط میباشند و قدر جامعی بین آنها وجود ندارد.
آن چه از قرآن انتظار میرود، تبیین خط سیر اندیشهای کلان اقتصاد است، اما پرداختن به برنامهریزیهای اجرایی اقتصادی، خارج از وظیفه اصلی دین است، چرا که آموزههای دینی نقش هدایتگری و جهتدهی دارند (دادگر و رحمانی، همان، 38 ـ 39 ؛ ایروانی، جواد، اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث، 25 ـ 27)، چنان که شهید صدر دانشمند بزرگ جهان اسلام بر این عقیده بود (شهید صدر، اقتصادنا، 44 ـ 47).
5. گرچه نویسنده در تبیین چگونگی تحصیل و توزیع ثروت از منظر قرآن به نکات مهمی اشاره کرده است، ولی چون در بیان ریشهها و زمینههای این نگرش قرآنی کارنامه موفقی ندارد، مطالب بدون تلفیق و انسجام در کنار هم قرار گرفتهاند و نتیجة مشخصی از آن به دست نمیآید."