چکیده:
از مباحث کهن نقد شعر و سبکشناسی، مبحثتأثیر و تأثرشاعران از یکدیگر و بر
یکدیگر است.این تأثیر و تأثر آنجا که آشکار استاستقبال، اقتضاء، اقتداء، تضمین
و...خوانده میشود و نه تنها معاصران را در برمیگیرد بلکه در متأخران بحث
برانگیزتر است.در تاریخ شعر فارسی چه در حوزه تأثیرپذیری و چه در میدان تأثیرگذاری، کمتر شاعری
را با لسان الغیب خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی میتوان سنجید.تأثیر او بر
شاعران دورههای بعد تا آنجاست که میتوان گفت از نامبرداران پس از وی، کمتر شاعری
توانسته است از میدان تأثیر و جاذبههای لفظ و معنی و مضمون او بر کنار بماند.یکی از میدانهای مطالعه و بررسی تأثیر حافظ، دوره رواج سبک معروف به هندی است.در
این مقاله تأثیر خواجه بر شیخ حزین لاهیجی که خود از شاعران صاحب سبک این دوره است،
عمدتا در محورهای استقبال اقتضا و تضمین مورد بررسی قرار گرفته است و چهل و
سه(43)غزل او که با غزلهای خواجه شیراز از نظر وزن و قافیه و ردیف یکسان است مطالعه
شده است.در ضمن بررسی غزلها در پارهای از موارد به مشابهتهای لفظ و مضمون و موضوع
اشاره و موارد مشابه مقایسه شده است.
خلاصه ماشینی:
"شیخ در مصراع دوم بیت هشتم چنین به کار برده است: با چنین حال گشودم سر طامات و حدیث همه بیهوده چون افسانه خواب آلوده (414) اما قافیهنابرا که شیخ در مصراع اول بیت اول آورده است خواجه چنین به کار برده است: گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست که شود فصل بهار از می ناب آلوده (293) آب، خواجه: آشنایان ره عشق درین بحر عمیق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده (293) شیخ: دل سیه مست و خراب از اثر باده دوش بیصفا میشود آیینه آب آلوده (413) ***** 41-غزل خواجه: در سرای مغان رفته بود و آب زده نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده (291) غزل شیخ: رسید از عرق آن شاخ گل گلاب زده چو لاله عارض گلبرگش آفتاب زده (421) هر دو غزل دوازده بیت دارد و قوافی مشترک آنهاآفتاب، گلابخواجه دوبارشراب، خراب، خواباست قافیهگلابرا در مصراع نخست بیت مطلع شیخ دیدیم در غزل خواجه دو بار به کار رفته است: عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز شکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده (291) گرفته ساغر عشرت فرشته رحمت ز جرعه بر رخ حور و پری گلاب زده (292) قافیهآفتابرا در بیت مطلع شیخ پیشتر یاد کردیم و اینک بیت خواجه با این قافیه: شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده عذار مغبچگان راه آفتاب زده (291) شراب، خواجه: سلام کردم و با من به روی خندان گفت که ای خمارکش مفلس شراب زده (292) شیخ: فکنده طره مشکین فروتر از سر دوش لبش کرشمه فروش و نگه شراب زده (421) خراب، خواجه: که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده (292) شیخ: زدیده و دل پر خون برون مباد حزین خیال او که شبیخون به خیل خواب زده (421) ***** 42-غزل خواجه: بشنو این نکته که خود را زغم آزاده کنی خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی (340) به این مطلع مورد استقبال شیخ قرار گرفته است: لوح دل را اگر از نقش دلی ساده کنی خاطر از خانقه و میکده آزاده کنی (425) قوافی مشترک هر دو غزلآزاده، باده، آماده، افتاده، ساده و دادهاست که خواجه قافیه آخر را دوبار به کار برده است."