چکیده:
در مقطعی از تاریخ انقلاب اسلامی جدال بین طرفداران هایدگر آلمانی با طرفداران پوپر انگلیسی،انگیزهبخش روشنفکران دینی در ایران بالاخص دهه 70 در زمینههای نظری بود.هایدگر فیلسوف شهیر آلمانی که احمد فردید،امام خمینی را همسخن وی در نقد غرب معرفی میکرد، بحث خود را از هستن شروع و به اندیشه ختم مینماید.ایشان اندیشمندی پست مدرن است که در تقابل با اندیشه دکارت،به نقد تجدد و فلسفه غرب میپردازد.علاقمندی هایدگر به مابعد الطبیعه و دازاین باعث شد تا برخی از روشنفکران دینی در ایران به تحمید و تبیین نظرات فلسفی ایشان بپردازند.مقاله حاضر در پی تبین افکار و آراء اندیشه هایدگر آلمانی و نحوه تأثیر این افکار بر اندیشمندان ایرانی است.عمده این تأثیر در نقد غرب میباشد.
خلاصه ماشینی:
"اگر دکارت را سرآغاز دوره مدرنیته بدانیم که گزاره شک خود را انسان معلق ابو علی سینا به وام گرفته باشد و با تفارق سوژه و ابژه و تفوق سوژه برابژه فلسفه استعلائی را به ارمغان آورد و دوره مدرنیته را با سه ویژگی انسان محوری،عقل محوری و دینگریزی و نه دینستیزی به عنوان پایه و عمود خیمه هستی در نظر آوریم که در این خیمه،انسان فصل الخطاب باشد و این دوره را فضای مدرنیته بدانیم،هایدگر را باید سرآغاز دوره پست مدرن تلقی کرد.
هایدگر بر علم باوری دوران مدرنیته به شدت تاخته و معتقد است که این مفهوم،انسان را به یقین علمی و فلسفی و شناخت دقیق و مسائلی نظیر شناختشناسی و روششناسی بشارت میدهد؛فرا روایتهائی که ریشه در علمگرائی مدرن داشت.
از جمله به ریشهکن شدن بشر از زمینی بر اثر اختراع اتومبیل،سپس هواپیما و در حال حاضر انواع و اقسام وسائل نقلیهای که امکان سفر مابین سیارات را فراهم آورده و بطور کلی غالب آمدن و بر فواصل و ساختهائی که دستاورد تکنولوژی ارتباطات مانند رادیو،تلویزیون و سینماست و صد البته همه اینها به دگرگونی نحوه تفکر ما در عالم طبیعت منجر شده است.
پریشاناندیشی و عدم وجود فکر منظم در فردید،محصول آبشخورهای گوناگونی بود که وی از آنها سیراب میشد از جمله مهمترین مبادی و سرچشمههای تفکر فردید به دو مبنا میتوان اشاره کرد که عبارتند از:محنت،عرفان نظری اسلامی که در عارف بزرگ نظری جهان اسلامی یعنی محی الدین متجلی بود و دوم،فلسفه مارتین هایدگر آلمانی."