چکیده:
با تسامح میتوان گفت در جهان امروز،پدیدهء سیاسی تروریسم به عنوان عامل محرکهء تحولات سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و...،جایگزین پدیدههای سیاسی شناخته شده مثل انقلابات،جنگها (جنگهای تمامعیار دو یا چند واحد سیاسی با هویت مشخص در قالب دولتهای ملی)،کودتاها، شورشها و...شده است و زندگی سیاسی در سطوح مختلف آن(گروههای سیاسی زیر ملی،و ملی و بینالمللی)را به چالش کشیده است.در این مقاله کوشش میکنیم ضمن اشاره مقدماتی به گسترش این پدیده سیاسی در سراسر جهان،تعریف و انواع آن،به تأمل در رهیافتهای تحلیلی و تبیینی تا به حال ارائه شده در جهت شناخت این پدیده بپردازیم.
خلاصه ماشینی:
"مستقیم،بصورت حذف فیزیکی مهرههای قدرت سیاسی و غیرمستقیم از طریق ارعاب و تهدید مردم به ترور و بعضا با انجام چنداقدام تروریستی معنادار (به این معنا که در صورت برآوردهنشدن خواستهها،اقدامات تروریستی بیشتر خواهند شد) مردم را وادار میکنند تااینکه بر دولتهای خود فشار بیاورند تا این دولتها در مقام حل مشکل تروریسم برآیند وگرنه کارآمدی و مشروعیت مردمی خود را از دست خواهندداد.
وقتی ایالات متحده با یک پدیدهء تروریستی که توسط یک مسلمان اتفاق افتاده است مواجه میشود،آن را به نصوص دینی اسلام نسبت میدهد و وقتی هم که بحثهای نظری در مورد تروریسم صورت میگیرد از آنجا که در این رهیافت،فرض برایناست که تروریسم ریشه در دین و مذهب دارد و دین اسلام یک دین پرطرفدار است،درنتیجه دین اسلام عامل عملیاتهای تروریستی توسط مسلمانان تلقی میگردد.
«سناریوی جدید آمریکا و شعار این کشور مبنیبر جنگ علیه تروریسم-که کاملا موضع خصمانه نسبت به جهان اسلام دارد-اقلیتهای مسلمان در سراسر دنیا را در تنگنا قرار داده است.
5-2-رهیافت روانشناختی-اجتماعی مطالعاتی که تابحال صراحتا به تجزیه و تحلیل پدیدهء تروریسم(و مخصوصا تروریسم انتحاری)پرداختهاند،عمدتا درصدد هستند تا توضیح دهند که این پدیده از سوی افرادی به وقوع میپیوندد که اساس این افراد دچار مشکلات شخصیتی هستند و توانایی تطبیق رفتارهای خود با جامعه را ندارند.
بطور کلی ربرت پیپ برای اثبات ادعای خود مبنیبر راهبردی بودن تروریسم،در پژوهش خود،188 مورد حمله تروریستی انتحاری را در سطح جهان در بین سالهای 2001-1980 م گردآوری میکند و توضیح میدهد که سازمانهای تروریستی این حملات را کارآمد ارزیابی میکنند."