چکیده:
در بینش عمومی شهروندان آمریکایی تا قبل از حملات یازده سپتامبر اینگونه تعریف شده بود که تروریسم پدیدهای غیرمهم و نادر در این کشور است.ولی حقیقت آن است که از دو قرن پیش بویژه بعد از جنگ جهانی دوم،آمریکا به میزان قابلتوجهی حضور گروههای تروریستی داخلی-خارجی و حملات آنها را تجربه کرده است و اگرچه به نسبت کشورهای غربی از قبیل اسپانیا،ایتالیا و انگلیس کمتر از این پدیده آسیب دیده است ولی این یک اشتباه جدی تاریخی خواهد بود که تروریسم را به عنوان یک پدیده جدید بعد از حملات یازده سپتامبر در تاریخ این کشور ملاحظه نمائیم.در این پژوهش قصد داریم علاوهبر بررسی پایگاههای اجتماعی و اهداف گروههای تروریستی داخلی و خارجی در آمریکا،تاثیر سیاستهای ضد تروریسم آمریکا بر گروههای ترویریستی دست راستی را مورد ارزیابی قرار دهیم.
خلاصه ماشینی:
"(Tyler,2004) زمانی که این عبارت را با واژه تروریسم که توسط همین سازمان تعریف گشته مقایسه مینماییم"استفاده غیرقانونی از زور یا خشونت برعلیه اشخاص یا اموال یا تهدید کردن یا اجبار یک دولت،شهروندان عادی و بخشهای شبیه آن(نهادهای اجتماعی)که برای پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی خود میباشد،" (Espionage Information:Te,UK,2007) تفاوت ماهوی مشاهده نمیشود زیرا واضح است که گروههای نئو کنفدرال که خواهان تفکیک مجدد جنوب هستند،گروههای ضد سقط جنین که به بمبگذاری در کلینیکها پرداخته و آشکارا با قوانین وضع شده در این مورد با مبارزه میپردازند و یا گروههای دست راستی که به تشدید آزار مسلمانان بعد از یازده سپتامبر میپردازند،در ذات فعالیت آنها آیا اهداف سیاسی و اجتماعی وجود ندارد؟درواقع این عوامل باعث گردیده که تحلیل تروریسم در آمریکا برای آژانسهای مجری قانون بواسطه دو دلیل بهم مرتبط،1-ابهام درباره اینکه چهفعلی را بایستی بعنوان تروریسم مدنظر آوریم و 2-آمار رسمی قابل اطمینانی در مورد گروهها و حوادث تروریستی وجود ندارد،مشکل آفرین گردد."