چکیده:
از زمان شکست ایرانیان در جنگ با روسها و شکلگیری ذهنیت عقبماندگی در ایران تا کنون،پاسخ به مسأله عقبماندگی،علل پیدایش و نحوهء رفع آن مهمترین دغدغهء جامعه و نیروهای فکری و سیاسی آن بوده است.درحالیکه مجموع عوامل داخلی و خارجی مانع از نیل به موفقیت میگردید،برداشتهای متعدد و گاه متعارض از نحوهء پاسخگویی به مسأله عقبماندگی، کلید اصلی این ناکامیها بود.این برداشتهای متعدد و گاه متعارض از نحوهء پاسخگویی به مسأله عقبماندگی، کلید اصلی این ناکامیها بود.این برداشتها که پس از انقلاب مشروطه برای نخستین بار در تدوین قوانین و استقرار نهادهای مدنی و سیاسی بهوجود آمدند،چالشهایی عمده را میان سنت و تجدد پدید آوردند.در این زمینه جریانهایی را که بلافاصله پس از انقلاب مشروطه شکل گرفته اند و تا به امروز نیز ساختار خود را حفظ کردهاند،میتوان به سه دسته بزرگ تجددخواهی(با سه گرایش عمده لیبرال دموکراسی،سوسیال دموکراسی و مارکسیسم)،سنتگرایی(با سه گرایش محافظهکاری،شریعتمداری و عدالتخواهی)و نوگرایی دینی تقسیم نمود که در این مقاله به نحوه شکلگیری و مواضع هریک از آنها در رابطه با تجدد و چگونگی پاسخ به مساله عقبماندگی خواهیم پرداخت.
خلاصه ماشینی:
"از این زمان،رویارویی ایرانیان با غرب و مدرنیته و تلاش آنان برای جبران عقبماندگی
ایرانیان به رویه نخست تمدن بورژوازی غرب یا همان مدرنیته برای جبران عقبماندگی نیز
در این میان میبایست از تفکری نیز یاد نمود که سعی نموده است میان دو چهرهء مدرنیته به یک آشتی دست یابد و
مدرنیته با سنت میگردد،گرچه در تمامی این گرایشها مشترک است اما در زمینهء اعتقاد به
از میان نمایندگان تفکر لیبرال دموکراسی در ایران عصر مشروطیت میتوان به میرزا فتحعلی
چهرهء دوم تجدد یعنی پیشرفت،تمرکز،ناسیونالیسم و بهویژه برابری و عدالت اجتماعی تاکید داشت و برخلاف آنها انقلابی و رادیکال بود.
همچنین این جریان که در یک عبارت میتوان آنرا تجلی بزرگ تفکر مدرنیته در ایران دانست
سید محمد کاظم طباطبایی یزدی بود که از موضع شیخ فضل الله دفاع میکرد ولی مستقیما خود
یکی ناشی از این استدلال برخی علما چون محمد حسین بن علی اکبر تبریزی بوده است که
محافظهکاران در این تفکر قدیمی نیز نهفته بود که سلطنت همواره حافظ دیانت است.
نمونه،زمانی که انقلاب مشروطه توسط ائتلاف محافظهکار با شریعتمداران سرکوب شده و بسیاری از مشروطهطلبان اعدام گردیدند،آخوند خراسانی که کودتای محمد علی شاه را توسط
شکلگیری جریان نوگرایی دینی توسط برخی علما با این استدلال بود که از یکسو اسلام را
مشروطه بهخاطر اعتقاد آنها به مشروطیت و برتری ذاتی آن بر نظام استبدادی بوده است(نایینی،
-آثار مثبت آن تکانهای شدید بود که بر تفکر سنتی جامعه ایران برای پاسخگویی به ملزومات دنیای جدید و خروج از رکود و رخوت تاریخی از یکسو،و تفکر مدرن از سوی دیگر برای"