چکیده:
ارسطو در جایگاهها به منظور تحلیل استدلال جدلی ، آن را بـه گـزاره هـا فرومـی کاهـد و می گوید که هر گزارٔه جدلی از موضوعی تشکیل شده که «نوع » است ، و از محمولی که یا «تعریف » است ، یا «جنس »، (یا «فصل »،) یا «خاصه »، یا «عرض »؛ و مواد این حمل پذیرها را مقولات ده گانه به دست می دهند. فرفوریوس در ایـساگوگه «نـوع » را جـایگزین «تعریـف » می کند و «فصل » را هم آشکارا به میان می آورد و این پنج کلی را چونان پیش زمینه هایی ضروری و/یا سودمند برای آموزه های مقولات ، تعریف ، تقـسیم ، و اثبـات پـیش مـی نهـد. فارابی حمل پذیرهای ارسطو و کلی های پنج گانه فرفوریوس را درمی آمیزد و بـه فهرسـت تازه ای دست می یابد. وی بر آن است که کلی های پنج گانه اجزای نهایی همه تعریف ها و استدلال ها در همه دانش ها هستند. ابن سینا در مدخل های منطقـی خـویش ، بـی هـیچ بیش و کم ، همان کلی های پنج گانه فرفوریوس را به میان می آورد. وی در منطق الشفاء، مهم ترین نمودار منطق نگاری نه بخشی ، کارکرد کلی های پنج گانه را همانی مـی دانـد کـه فرفوریوس می گوید. اما در نخستین و برجسته ترین نمایندٔه منطق نگاری دوبخشی ، یعنی منطق الاشارات ، کلی های پنج گانه را تنها به مثابت مدخل منطق تعریف به کار می گیرد.
To analyze the dialectical reasoning، in Topics، Aristotle reduces any dialectical proposition to a subject which is ‘species’ and a predicate which is either ‘definition’ ، ‘genus’، (‘difference’،) ‘property’، or ‘accident’، and then he says that the ten categories provide the matters of these predicables. Porphyry in Isagoge substitutes the ‘species’ for the ‘definition’ and exhibites these five universal predicates as the necessary or useful introduction to the Aristotelian doctrines of categories، definition، devision، and proof. Farabi combines Aristotelian Predicables with Porphyrian Five Universals and make a new catalogue of universals. He also explains that the five universals are final elements of all definitions and reasonings in all sciences. Ibn Sina in the logic of al-Shifa’ which is the best representative of the nine-part logicography in Islamic world، applies the five universals in the same function as Porphory does in Isagoge; but in the logic of al-Isharat which is the first compelet representative of his bipartite logicography، he applies them only as an introduction to the theory of definition
خلاصه ماشینی:
تاريخ تحول کليات خمس : ارسطو، فرفوريوس ، فارابي ، ابن سينا ٢ مهدي عظيمي ،١ احد فرامرز قراملکي (تاريخ دريافت مقاله :١٣٩٠/١١/١١ ـ تاريخ پذيرش مقاله : ١٣٩١/٣/٢٢) چکيده ارسطو در جايگاهها به منظور تحليل استدلال جدلي ، آن را بـه گـزاره هـا فرومـي کاهـد و مي گويد که هر گزارٔە جدلي از موضوعي تشکيل شده که «نوع » است ، و از محمولي که يا «تعريف » است ، يا «جنس »، (يا «فصل »،) يا «خاصه »، يا «عرض »؛ و مواد اين حمل پذيرها را مقولات ده گانه به دست مي دهند.
براي فهم روند دگرديسي در کارکرد کلي هاي پنج گانه چند پرسـش وجـود دارد کـه در اين جستار مي بايدمان پاسخ گفت : (١) خاستگاه آمـوزٔە کلـي هـاي پـنج گانـه چيـست ؟ (٢) کارکرد آن نزد ارسطو و فرفوريوس چه بوده است ؟ (٣) آيا اين آمـوزه و کـارکرد آن در منطق دورٔە اسلامي ، دگرديسي يافته است ؟ (٤) اگر آري ، چه دگرديسي هايي و چرا؟ تا دامنۀ سخن از مرز يک مقاله برنگذرد، پاسـخ بـه دو پرسـش واپـسين را بـه فـارابي و ابن سينا کران مند مي سازيم .
با اين همه ، از اين نکته نيز نبايد چشم پوشيد کـه کلـي هـاي پـنج گانـۀ فرفوريـوس بازگفت سادٔە حمل پذيرهاي ارسطو نيست ، بل که دومي با چند دگرديسي مهم بـه اولـي تراديسيده [= متحول شده ] است : (١) فرفوريوس «تعريف » را از فهرسـت ارسـطو بيـرون آورده و آن را در جايگاه يکي از آموزه هاي منطقي اي که کلي هاي پنج گانه براي شناخت آن ها ضروري اند نشانده است .