خلاصه ماشینی:
"راه تو بهرقدم که پویند خویش است وصل تو بهرصفت جویند خوش است روی تو بهر چشم که بینند خوش است ذکر تو بهر زبان که گویند خوش است راستی نمیدانم شکر این نعمت را چگونه گزارم که بر دریا کنارینگی دنیا میتوانم بزبان مادری خود کلامی چند با همزبان عزیز و گرامی سخن بدارم و در تیرگی غربت چون پروانه شائق و پرسوزی به محفل روشنیبخش هموطنان و دوستان جوانم راه بیابم و شبی دراز را با لطف و محضر جمعی صاحبسوزو در برخورد چهرههای رخشان که از قلبهای پرجوش و توان حکایت دارد کوتاه کنم.
قطعا برای هریک از شما دوستان چنین لحظات غمآلود و با نمودی فراوان روی داده است اما آیا یاد زبان فارسی یعنی لسانی که بدان تکلم و فکر میکنید،زبانی که افکار بلند حکیمانه و بهترین اشعار عارفانه و سرودهای عاشقانه در آن سروده شده است هم گاهوبیگاه بر خاطرتان خطور میکند؟از این سؤال تعجب میکنید.
اما در میدان و قلمرو ادبی زبان ما چندان سرشار است که همین فرنگیها سالها و عمرها و سرمایهها بر سر تحقیقات مربوط بزبان ما گذاردهاند و میگذراند و کتابهای دقیق و مهم در خصوص احوال ادبی ما نوشتهاند و در همین دانشگاهی که شما درس میخوانید استادی عزیز و ایراندوست(دکتر ریچارد فرای)متصدی کرسی ایرانشناسی است و کتابها و نوشتههای باارزش و عالمانهای در باب ایران دارد.
********** دوستان عزیز-میخواستم با این سطور به عرایض خودم خاتمه بدهم اما سوآلی که یکی از هموطنان در خصوص حالت کنونی ادبیات در ایران و چگونگی انتشار کتاب از من کرده بود مرا بر آن داشت که چند دقیقهای باجمال تمام اطلاعاتی درین باب به اطلاع برسانم."