خلاصه ماشینی:
"فنجان را چندین و چند بار بهچراغ آویخته بر روی میز نزدیک میکند وباز به اشباح قهوهیی،اشکال مانده بر جداره فنجان قهوه،خیرهمیشود و بعد بی آنکه به فرناندو پاواروتی نگاه بکند با صدایینافذ میگوید؛صاحب دو بچه میشی،یکی دختره،یکی پسره...
پیشفرض دوم اگر یک فالگیر به فرناندو پاواروتی نانوای مودنائی )anedoM( ایتالیایی که خودش خواننده تنور )ronaT( (صدای جوانانهموسیقی اپرایی)بود،این پیشگویی را میکرد،حتما فرناندو باپوزخند چند اسکناس کهنه روی میز فالگیر میگذاشت و وقتی ازخانه فالگیر بیرون میآمد تا نانوایی بلند و مهیب میخندید و دائمبه خودش نهیب میزد؛باورت نشه فرناندو،خل نشی فرناندو...
آخرین بازیهای سرنوشت؛لوچیانو پاواروتی هم درخت شهرتش سر به آسمان میسایید وهم صلیب مرگش؛او با سرطان دستوپنجه نرم میکرد و با اینکه روی صحنه لبخندی از سررضایت و آرامش به چهره داشت اما از سالها پیش تحت درمان بود و هر شب که به صحنهمیرفت سایه مرگ را بیشتر احساس میکرد،آخرین بار و در سال 2004 و در اپرای توسکا و درمترو پولتن نیویورک بازیگری،خوانندگی کرد اما بیشتر وقتش را صرف کنسرتهای فردی یا سهنفره کرد."