خلاصه ماشینی:
» گرچه دیر آمدهام لیک به سر آمدهام سینه آتشکدهی داغ و شرر آمدهام نه دلی مانده نه میلی که ز دل داد کشم سر به صحرا زده و خون به جگر آمدهام نه همین امشب و بر یاد تو بر بام شدم هر شبی را به تماشای قمر آمدهام بیرق سرخ برانداز که با پرچم صلح بیکلاه و زره و تیر و سپر آمدهام دیده بگشا نظری بر قد و بالا بنگر چهره بشکسته و با قوس کمر آمدهام حرمت اشک نگهدار به آیین وفا که سر کوی تا با دیده تر آمدهام با همه مفلسی و خانه خرابیپریش به خریداری آن لعل و گهر آمدهام 829-محمود کریمی نیا(کریما یزدی) بادا که همیشه بیملامت بینم دردانهی عشق در وصالت بینم در اوج کمالی ای امین ای استاد پیوسته به قلهی کمالت بینم 929-ناصر امیر سالاری گودرزی روییدن گل لازمهی خاک زمین است این حادثه در مکتب ما عین یقین است در دایرهی علم و ادب هرچه بپرسی دانم به یقین پاسخ آن نزد امین است 039-ساناز ملک پور (دانشجوی روانشناسی-تهران) الا استاد«امین»مردی نکونام ز علمت،مدعی گردد سیهفام چو هستی شاعر والا،چو حافظ ز وصفت عاجز آمد فهم واعظ غم ایران مخور،پاینده باشی تو آزادی بجو،یابنده باشی تو آگاه از حقوق خلق هستی در انجام مسائل،چیرهدستی نیابم در وجودت غیر پاکی تو از افلاک اما،تن ز خاکی ز مدحت نیست پروایی برایم تو را از جان و از دل میستایم مگر،نام تو چون آتش فشان نیست مگر مشتت به روی ناکسان نیست بزن فریاد ای کوه دماوند بزن فریاد ای نور خداوند بگردان زنده نام کورش ما امین ما،بزن حرف دلت را تو از نیکان و سادات و صفایی تو از نسل شریف مصطفایی تو از گفتار حق پروا نداری «صدا داری ولی سیما نداری» تو چون در راه میهن بیقراری ز نسل جاودان سربداری بگو گشتی غمین از حال ایران بگو گردیده ایران از چه ویران بگو خسته شدی از جهل کوران بگو ایران شده بر باد و بوران بگوی استاد ای امید دلها بده مژده به آزادی فردا بده امید بنما جان و دل شاد بگو ایرانمان میگردد آباد 139-حمزه فریفته-کرمان بر علیهاش قیام خواهم کرد صدق را ثبت نام خواهم کرد با غلطهای قافیه در شعر بر امینام سلام خواهم کرد ستمگر: بازنویسی داستان گرگ و بره به پارسی سره حاج محمد تقی محفوظی دبیر بازنشستهی دبیرستانها-سبزوار در یکی از روزهای گرم تابستان،گرگی برفراز رودخانهیی به شستوشوی تن خویش سرگرم بود ناگهان دریافت که برهیی بسیار فربه و زیبا در شیب همان رودخانه در گوشهیی به خوردن آب پرداخته است.