خلاصه ماشینی:
"آنکه گمان میبرد،حقیقت مطلق و مطلق حقیقت را یافته است و حظ و بهرهی نهایی را از آن برده است،برای حفظ این حقیقت، خشونت را مجاز میانگارد.
آنکه حقیقت را اینچنین آسان،به دست آمده میپندارد،حاضر است به آسانی تیغ بر روی تسامح و تساهل کشد زیرا گمان دارد اگر دیگرانی هستند که به حقایق او باور ندارند بیگمان را ناصواب رفتهاند و ثوابی از این مسیر عایدشان نمیشود.
کار ما تنها آن است که (به تصویر صفحه مراجعه شود) «پی آواز حقیقت بدویم»ما هیچگاه عریانی حقیقت را تاب نخواهیم آورد و چشمان ما از دیدار این پری پیکر ناتوان است.
به این ترتیب اگر در راه جستوجوی حقیقت خطایی از او سر زند،خطایش خود بهخود جبران و به مسیر درست هدایت میشود،چراکه جستوجوی حقیقت مستلزم تاپاس (tapas) یا تحمل ارادی رنج -گاهی تا سر حد مرگ است و در آن حتا نشانی کوچک از خودخواهی جایی ندارد.
ب:عامل دیگری که به باور این قلم در خشونت ورزیدن مؤثر میافتد،عقاید را برتر از جان آدمیان دانستن است.
ای برادر تو همان اندیشهای مابقی تو استخوان و ریشهای گر گل است اندیشهی تو،گلشنی ور بود خاری،تو هیمه گلخنی آنجا که اندیشه برتر از جان آدمی- همین پوست و گوشت و ریشه-مینشیند، خشونتزاده میشود.
گاندی در تمام باورها و اعمالش به این دو نظر مقید بوده است و اینگونه بود که نهضت عدم خشونت او گیتی را درنوردید.
زیرا همهی ما هرگز عقاید یک سانی نداریم و همواره تنها بخشی از حقیقت را از زوایای مختلف میبینیم»(گاندی)آنهایی که عقیده را برتر از جان انسان میدانند،نمیتوانند تا پایان راه،به اصل رواداری متقابل پایبند باشند."