خلاصه ماشینی:
"الف 1 آسمان باز شده است برف هم میبارد چلچلهها هم میخوانند درختان هم شکوفه زدهاند هوا هم سرد است ولی ما سردمان نیست خورشید در قلبها طلوع کرده است و شب دارد چادر سیاه خود را جمع میکند تا چهره آسمان آبی با چشمانی که از شوق میدرخشند پیدا بشود 2 شب را باور کرده بودیم که صبح پیدا شد و خورشید به همه سلام داد و آنقدر پایین آمد که گرمایش را در زمستانی که زمهریرش سالها به درازا کشیده بود چشیدیم اکنون در پاییز شکفتن را آغاز کردهایم 3 برفها دانهدانه میریزند شب میشود هوا اندوهگین نیست 4 دیشب را خوب خوابیدم و امشب را هم خوب خواهم خوابید پرندگان سکوت را رها کردهاند و آواز میخوانند مردم قفسها را جمع میکنند 5 امروز همسایه بمن سلام کرد و لبخند زد همسایه ما گویا شغلش را عوض کرده است در جایی که ما زندگی میکنیم بعضی از شغلها بیصاحب ماندهاند مثلا دیگر کسی حرفهای بچههای کلاس را به گوش خانم رییس نمیرساند دیگر خانم معلم در کلاس جیغ نمیکشد شیرین که گونههایش را گلی میکرد امروز صورتش پاک است همه چیز عوض شده باورم نمیشود 6 نمیدانم چرا دیگر نمیترسم امشب موقع خوابیدن چراغ را خاموش میکنم میدانم که ترس سراغ من نخواهد آمد این روشنایی که در قلب من ظهور کرده است تا کی باقی میماند!"