چکیده:
عبور فراورده های ادبی از مرزهای ملی و یافتن مخاطبانی در عرصه بین المللی امروزه با چالش های فرهنگی نوینی روبه روست که من جمله از فرایند جهانی شدن ناشی می گردد. این حقیقت که در زمانه ما «جغرافی تاریخ است»، به بیان دیگر، فاصله جغرافیایی بین کشورها و مناطق دیگر مانعی جدی در راه برقراری ارتباط انسان ها و فرهنگ های گوناگون تلقی نمی شود باعث شده است که محصولات ادبی به سرعت در سایر کشورها شناخته و ارزش گذاری شوند. گسترش رسانه های الکترونیکی جدید به ویژه نماد تمام عیار پسامدرنیسم یعنی اینترنت امکاناتی بی سابقه و شگفت آور برای راه یافتن آثار ادبی ملل گوناگون به عرصه های جهانی فراهم آورده است به گونه ای که بازاریابی و عرصه همه فراورده های فرهنگی از جمله آثار ادبی امروزه، حتی در مقایسه با دو یا سه دهه پیش، به مراتب سهل تر و تاثیرگذارتر گشته است. جادوی بی بدیل اینترنت چنان بی واسطه و همه گیر است که برای عرضه آثار ادبی به خوانندگان خارج از کشور مبدا دیگر حتی به ناشر هم چندان نیاز نیست. ارایه متون ادبی به صورت برخط در قالب ها و شکل های گوناگون از قبیل کتابخانه رایگان اینترنتی یا کتاب های الکترونیکی، که به سهولت انتقال دادنی اند، امکان می دهد تا بتوان این آثار را، بدون واسطه و با سرعتی باورنکردنی، در اختیار خوانندگانی قرار داد که در دورترین نقاط جهان خواهان دسترسی به آنها هستند. از این رو، بررسی جایگاه کنونی ادبیات فارسی در مقایسه با ادبیات سایر ملل ممکن نیست مگر با در نظر گرفتن آنچه دیوید هاروی «انقباض زمان و مکان» خوانده است (HARVEy 1990, p. 240←). جهانی شدن، به منزله فرایندی که فاصله های فرهنگی را همچون فاصله های جغرافیایی به اسطوره تاریخی تبدیل می کند، تولید ادبی و تعامل فرهنگ و ادبیات بومی با فرهنگ و ادبیات غیربومی را با چالش ها و پیچیدگی های جدیدی مواجه ساخته است.
خلاصه ماشینی:
"همچنین، در حالی که نویسنده شهیر مصری، نجیب محفوظ، در سال 1988 موفق به اخذ جایزه نوبل گردیده یا رمانهای ارهان پاموک، نویسنده اهل ترکیه، خوانندگان کثیری در سایر زبانها یافته است(4)، یا در حالی که رماننویس پاکستانی، احمد علی، یا شاعران معاصر این کشور از قبیل توفیق رفعت و کلیم عمر و نادر حسین توانستهاند از راه آفرینش آثاری در حد و معیارهای جهانی باعث معرفی فرهنگ کشورهای خود در سطحی جهانی شوند، آفرینشگران ایرانی در عرصه ادبیات هنوز موفق به یافتن مخاطبانی قابل ملاحظه در میان سایر ملل نشدهاند.
از جمله علل اصلی مخاطب یافتن آثار پسامدرن در غرب وجود آن اوضاع اجتماعی و فرهنگی است که خود موجد پیدایش پسامدرنیسم به منزله جنبشی هنری و ادبی گردیده است، و هرگاه این شرایط پدید نیامده باشد، تلاشهای تصنعی برای نوشتن رمان پسامدرن بیشتر کوششی است برای عقب نماندن از قافله تا تحولی درخور اعتنا و، بدین سبب، هیچ کمکی به راهیابی ادبیات معاصر ما به عرصه فرهنگ جهان نخواهد کرد.
پیروی ناآگاهانه از سبکهای برآمده از شرایط فرهنگی متفاوت با وضع فرهنگی ما، ناتوانی بسیاری از نویسندگان معاصر از ایجاد نوعی گفتوشنود انتقادی با فرهنگ و حتی نپرداختن آنان به تفحص الگوهای فرهنگی و ناآشنائی آنان با این الگوها، همراه با این حقیقت که نقد ادبی هنوز نتوانسته است به صورت جریانی با هویت در مطالعات ادبی شکل گیرد و در روند ادبیات یا مطالعات ادبی اثر گذارد، مجموعا بر سر راه ادبیات معاصر ما و ارتقای آن به مرتبهای قابل قیاس با ادبیات جهانی موانعی جدی بر پا کرده است."