خلاصه ماشینی:
"چند ماه پس از اینکه طلبه شدم،یادم میآید یک درس خیلی ابتدایی را من به آیت الله اشرفی پیشنهاد کردم و ایشان شروع به گفتن کردند،درحالیکه در شأن ایشان نبود و چنین درسهایی را از طلبههای ممتاز هم میتوان یاد گرفت.
آیت الله اشرفی در کرمانشاه شهید شد و قاعدهاش هم این بود که در همان کرمانشاه برای ایشان مدفنی درست کنند،اما بستگان ایشان صلاح ندانستند و پیکر مطهر را به اصفهان بردند.
فرمودید که پدر بزرگوارتان از بانیان مدرسه آیت الله بروجردی بودند،چون از تجار کرمانشاه بودند و بالطبع وضع مالی ایشان خوب بوده است و فردی خیر هم بودهاند.
به نظرتان فضای آن چهار سال،باوجود فضای جدید نظام و نیز حضور آیت الله اشرفی اصفهانی چه تفاوتی با کرمانشاهی که قبل از انقلاب دیده بودید،داشت؟ متأسفانه با ایشان نمیساختند،اختلاف داشتند،البته چنین اختلافاتی در هر زمانی با هرکسی وجود دارد."