خلاصه ماشینی:
ابیاتی از منظومه بلند ایشان را که با عنوان «گل و معصومه از یک خاک هستند» تقدیم خوانندگان عزیز «کوثر» میکنیم: به دوش دل، علم باید گرفتن به وصف «قم» قلم باید گرفتن به دوش دل، علم بردار چون من به سمت «قم» قدم بردار چون من تو اهل ایل اشکی، زرد و زاری که رو بر حضرت معصومه داری گل است او، جلوهدار هر جمیله است به ایل شیعه معصوم قبیله است خدا داند که اشکم مثل پیک است سلام من به دنبال علیک است حریم تو برای من ارم شد گلاب گریهام وقف «حرم» شد تو شمع خلوتی در محفل من تو در شهر قمی؟ نه، در دل من ببخش الطاف قدسی روح و جان را به دستم ده «مفاتیح الجنان» را چه ماهی دارد آخر آسمانت که عرشم گشته فرش آستانت پی پاسخ، جوابم آمدی تو سحر «بیبی» به خوابم آمدی تو ز چشمانم غبار خواب شستم ضریحت را به اشک ناب شستم مرا گلخانهای در بیتبیت است همه نذر جمال اهل بیت است به دست عشق، دل را تاب دادم به گریه هر گلی را آب دادم لب بلبل پر از آواز گشته است گل سرخ محمد بازگشته است مجلات >ماهنامه کوثر>شماره 6 دختر زهرا(س) سید رضا مؤید - مشهد در گرامیداشت میلاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها بییاد دوست، عقده دل وا نمیشود وین کار، جز به خلوت شبها نمیشود در جمع اولیا و رسولان، خطیب عشق جز در ثنای فاطمه، گویا نمیشود گرما در زمانه بسی دختر آورد یک از هزار، مریم عذرا نمیشود و ز صد هزار مریم عذرا، به مرتبت دیگر یکی چون حضرت زهرا نمیشود ره یافتن به ساحت قدس شفاعتش بیدوستی زینب کبری نمیشود زینب که بیشکفتن لبخند شرم او یک گل به باع عشق، شکوفا نمیشود آن دختری که «ام ابیها»ش پرورد آری به غیر «زین ابیها» نمیشود یک زن چو او که دوش به دوش ولایت است تاریخ دیده است، که پیدا نمیشود!