خلاصه ماشینی:
"در عصر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ده نفر از اهالی مدینه بلند قد و رشید بودند که طول قامت آنها ده وجب ـ به وجب خودشان ـ بود و قیس در شمار این گروه جای داشت.
انس بن مالک میگوید: در زمان حیات رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ، قیس ریاست نیروی انتظامی آن حضرت را برعهده داشت و در مقر فرماندهی مستقر بود.
آیا تصور میکنی سعدبن عباده که همواره وامهای مردم را میپردازد، هزینههای ایشان را تحمل میکند و معمولا در قحط سالی مردم را اطعام میکند، از پرداخت چند بارخرما در مورد مجاهدان در راه خدا خودداری میکند؟ نزدیک بود که ابوعبیده ملایم و نرم شود و او را آزاد بگذارد که عمر گفت: دستور بده که پروار نکشد؟ ابوعبیده اجازه نداد که دو پروار باقیمانده ذبح شود.
من به او گفتم: پدرم معمولا وام مقروضین بیگانه را میپردازد و متحمل هزینه میشود و در قحط سالی به مردم اطعام میکند، آن وقت تصور میکنی این کار را برای من انجام نمیدهد؟ سعد بن عباده به قیس گفت: چهار قطعه نخلستان از آن تو باشد.
شخصی به آنان گفت: سخن بسیار گفتید، بهتر است هر یک از شما نزد کسی که او را بخشندهترین افراد میپندارد، برود تا در عمل معلوم شود که سخاوتمندترین مردم کیست؟ کسی که عبدالله بن جعفر را برگزیده بود، نزد وی رفت و هنگامی او را ملاقات کرد که پا دررکاب کرده بود، به سوی یکی از مزارع خود میرفت.
وقتی قیس نزد امیرمؤمنان علیهالسلام آمد، از مسایلی که بین او و بزرگان مصر اتفاق افتاده بود، سخن گفت و تحریکات معاویه را برای آن حضرت تشریح کرد."