خلاصه ماشینی:
"نرگس دامن خود چاک زد نسترن بس نالهای غمناک زد خصم دون، سیلی به او بیباک زد رنگ خونین چهره افلاک زد دشمن زهرای اطهر، کافر است گفته یزدان: خصم زهرا ابتر است صورتش از ضرب سیلی احمر است بر همه زنهای عالم سرور است از جفای ظالمین بیحیا کن نظر بر بنت پاک مصطفی در میان درب و دیوار از جفا محسنش را سقط کرد آن بیحیا مادرم، از ظلم آنان شد شهید ظلم دشمن، بدتر از جور یزید آوخ از این دشمنان بس پلید جملگی ز الطاف حق گشته بعید خصم، سیلی زد به زهرای بتول گریهها کن شیعه هر ماه و فصول گر که خواهی طاعتت گردد قبول ناله زن در ماتم بنت رسول درب بیت وحی را آتش زدند پستتر اینان ز دیوان و ددند در قیامت روسیاه و مضطرند مستحق دوزخند و آتشند از خداوند کریم امداد کرد خطبه کوبندهای ایراد کرد بر سر دشمن بسی فریاد کرد مکتب اسلام ناب، آباد کرد حمد ذات حضرت یکتا نمود گریهها اندر دل شبها نمود دشمن دیوانه را رسوا نمود بهر ما روشن، ره فردا نمود گفت زهرا با دلی خون یاعلی در دل شب دفن کن من را خفی تا نداند جای قبرم مدعی سر آن را نیک داند متقی مرقد زهرای اطهر گم شده مدفن بنت پیمبر گم شده لاله خونین احمر گم شده مرقد بانوی حیدر گم شده «باقر» دیوانه باشد سوگوار از غم محبوبه پروردگار هست گریان همچنان ابر بهار از غم زهرا ندارد او قرار قتل زهرا مادرم افسانه نیست مادرم از لطف حق بیگانه نیست"