خلاصه ماشینی:
"خصلت خلاقیت ذهن انسان و حالات تجرید و تعمیم استدلال برهان و استقراء، و دیگر خصوصیات روانی از موضوعاتی است که انسان از صبحگاه تمدن با خود همراه داشته است اما ممکن است آن روزها، اسمی برای چنین خصلت ذهنی پیدا نمیکرد از اینجهت بود که حکیمان، اولین تعریف را در معرفی انسان به عنوان «حیوان ناطق» بیان کردند.
منطق، ابزار اندیشه اروپائیان برای خصلت فهمیدن (منطق) واژه LOGT را تعبیر میآورند(و ارسطو آن را آنایوتیکا نامیده است) و آن را برای کارکرد عقلانی سیستماتیک انسان، اطلاق میکنند که بعد عقلانی و نورانی انسان را نشان میدهد و این همان است که انسان در خلیفهگری خود از خداوند از جنبه عالم بودن خداوند در دمیدن روح الهی، ارث برده است.
راستی آیا اسلام برای خود منطق دارد؟ آیا تمدن اسلامی دارای روح ویژهای است؟ آیا علوم موجود در حوزههای علمی در رابطه با مناسبات جامعه پویا و جامعه ایستا، از چه منطقی برخوردار است؟ آیا این روش اندیشه میتواند مسلمانان را به آن جامعه آرمانی موعود در قرآن و نهضتهای اسلامی برساند؟!
منطقی که امروزه در دست مسلمانان است، همان منطق ارسطو و قیاس و برهان عادیترین راه در استدلال در علوم متداول است و ابواب پنجگانه: برهان، جدل، خطابه، شعر و سفسطه یا بهرهگیری از مقدمات صورت قضایا و عکوس ومفاهیم دلالت، تصور و تصدیق، مسائل علم منطق را تشکیل میدهند.
طرح «فطرت» به عنوان پایه اساسی روانشناسی اسلامی و طرح مسائل و مرزهای آن با «غریزه» و همچنین وجود گرایشهای فطری در روان انسان، بارقه امیدی در این زمینه است و فتح بابی جدید در تبیین و تحریر علوم انسانی که از اندیشمندی بمانند مطهری همین ابتکار، انتظار بود."