خلاصه ماشینی:
"نیستی از پی نگاهی به نمایش«مرغ مینا»نوشته محمد ابراهیمیان و کارگردانی تاجبخش فناییان فرشید ابراهیمیان رودکی شاعر بلند آوازهی پارسیگوی ایرانی،با دیدن سلما،دل در گرو عشق او نهاده،چونان مجنون آوارهی بیابانها میشود(بیابانی برهوت و طوفانزا که بوی جوی مولیان را آشفته ساخته،تنهایی و بیکسی رودکی را دو چندان میکند.
لیکن حارث به عهدی که در این زمینه با امیر بسته است وفا نکرده،از آنجا که خودش عاشق و شیدای خواهر است،غلامی بکتاش(معشوق رابعه)را بهانه قرار داده، دستور قتل وی را در بزمی که به همین سبب تدارک دیده است صادر میکند.
بنابراین نمایشنامهی تراژدی رودکی هم از همین قاعده تبعیت میکند(که البته باید اشاره کرد خود اثر به لحاظ گونهای،تراژدی نیست و بیشتر به دلیل ویژگیهای روایت گونه،اپیک است.
به عنوان مثال در صحنه نخست نمایشنامه که با شعری از رودکی شروع میشود و در همان لحظات نخستین و دیالوگهای اولیه دانش فراوانی رد و بدل میشود: «هر باد که از سوی بخارا به من آید با بوی گل و مشک و نسیم ختن آید» همین تک بیت به تنهایی واجد دو خبر است."