خلاصه ماشینی:
"لیکن کارگردان،ابتدا با تغییر ساختمان و به تبع آن ساختار نمایش یعنی تغییر عناصر ساختمان Construction و نیز عناصر ساختار Structure و نیز تغییر نقطه شروع قصه که از نقطه شروع نمایش فاصله دارد (یعنی اکسیون منطبق بر پرفورمنس نیست) اولا نوع کنش،منطق،حوادث و روند حرکتی داستان و نیز تم اثر را نسبت به متن اصلی دگرگون ساخته است و در ثانی با این دگرگون کردن صبغه ناتورالیستی-تاریخی اثر را مبدل به صبغهای بیانی expressive کرده است؛زیرا هر چه نقطه شروع نمایش بر نقطه شروع قصه منطبقتر باشد اثر رئالیستیتر و در غیر این صورت(یعنی فاصلهدار بودن اجرا و قصه)نمایش بیانیتر میباشد.
با این همه،دکتر فنائیان تجربهی جدیدی از پرفورمنس را در کار خود ارائه میدهد که در نوع خود قابل توجه است(به ویژه از منظر آموزش و پژوهشی)به گمان نگارنده اگر بر وجه موسیقیایی و اپرتیکالی اجرا بیشتر تأکید میشد یا به اعتبار دیگر این وجه جدیتر گرفته میشد(یعنی موسیقی جدیدی برای آن ساخته میشد)که با طراحی بیانی و حرکات هم کنشان ساتن جامهی سپید(که قوارهی تنشان هر لحظه در لغزش چین و تاب حرکتی جلوهای اکسپرسیو مییابد)انطباق مییافت،احتمال وجود شعلهی فراگیر در صحنه افزون بر این میگشت."