خلاصه ماشینی:
"آقای وزین لارو ve sienne Larue وکیل خانم ایرن هم مخالفت کرد ولی من قلبا از این پیشنهاد شاد شدم و تصور کردم در این پرونده روزنه ضعیفی بسوی آینده خود در برابر قضات و دستگاه عدالت و هیئت منصفه باز کردم اما: اگر موکل دروغ گفته باشد وجدان من چه وضعی پیدا کرده و تکلیف من در مقام دفاع چه خواهد بود؟ ولی دادگاه جنائی پس از شور،پیشنهاد اصولی و لزوم الرعایه دادستان را با صدور قرار عجیب خود رد کرد و دستور ادامه رسیدگی داد.
ناچار از دادگاه تقاضا کردم که اجازه دهند با موکلم تنها صحبت کنم و دلیلم آن بود که چون موکلم در مقام دفاع خود اتهام مهمی به ایرن وارد آورده و من در مقام وکیل دادگستری که در حقیقت دستیار و کمک دستگاه عدالت هستم نمیتوانم در جهت حمایت و اثبات این اتهام قرار گیرم ناچار باید مطلب را با موکل در میان بگذارم، جلسه تعطیل شد.
آلن ژول آنتوان ورومن،لوئی،و گاسپار سمیتی دوبرناردی دوسیگوائید به اعدام محکوم و ایرن برائت حاصل کرد موضوع گلوله که عقاید مختلفه درباره آن اظهار میشد و بعضی آنرا ساختگی وعدهای گلوله را مشقی و پارهای آنرا واقعی میدانستند مسئله تازهای برای من بوجود آورد که مرا با وجدانم در مناظره قرار داد چه اگر وجود گلوله ثابت میشد یعنی من میتوانستم آنرا ثابت کنم محققا برناردی بیتقصیر شناخته میشد زیرا محال است که بتوان قبول کرد شخصی دیگری را در حال خنده و خوشحالی چنان خفه کند که طرف نشانهای از دفاع باقی نگذاشته باشد و اگر موجودیت گلوله دروغ بوده باشد و آقای برناردی مطلب را ابداع نموده است یقین و بیگفتگو دیوانه است زیرا با این دروغ جان خود را از دست داد."