چکیده:
نگاه فلسفی به دین و تحلیل و تطبیق مدعیات و براهین آموزههای دینی، در حوزه فلسفه دین مطرح میشود. یکی از مباحث مشترک فلسفه دین به معنای عام، خدا و براهین اثبات آن است که در میان آنها «برهان نظم» از این ویژگی برخوردار است که در دو حوزه مهم فکری یعنی کلام اسلامی و الهیات مسیحیت به طور مشترک مورد توجه قرار گرفته است. در این نوشتار تلاش شده با کنکاش تحلیلی در مقدمات برهان به قصد تعیین ارزش منطقی و حد ادعا و قدر متیقن نتیجهای که از مقدمات بالذات حاصل میشود، جایگاه اصلی برهان نظم تبیین گردد. با مشخص شدن این مطلب که برهان نظم شرایط قیاسی که نتیجه یقینی، کلی و ضروری دهد را ندارد به تبعیت از فیلسوفان اسلامی گفته شده که از آن میتوان به عنوان تأیید استبصاری بیشتر جهت برانگیختن تأمل بر قدرت و استحکام خلقت که حاکی از علم و حکمت خالق است، استفاده کرد.
خلاصه ماشینی:
"خواجه نصیرالدین طوسی، متکلم توانای شیعه، هم در کتاب تجرید الاعتقاد و هم در تلخیص المحصل، که حاشیه بر محصل فخر رازی است، برهان نظم را برای اثبات علم واجب ـ که به شیوه امام فخر با برهان «حدوث و امکان» و به روش خواجه نصیرالدین به شیوه برهان «علیت و امکان» اثبات میشود ـ مورد استفاده قرار میدهد و مینویسد: غیر قدماء فلاسفه، ما و همه اهل آراء متفقیم که خداوند عالم است؛ زیرا احکام و اتقان صنع وی برای کسی که کمترین تأمل را در احوال آفرینش داشته باشد و نگاه کند به چگونگی کارکرد اعضا و منافع و صورت افلاک و وجود اجرام نورانی آسمان و حرکات آنها، پوشیده نیست او به بداهت عقل حکم میکند که امثال این آفرینش از کسی که علم ندارد به طور مکرر صادر نمیشود.
تنها در صورتی میتوان نتیجه کلی گرفت که تمام صد عضو را تجربه کنیم و بتوانیم بگوییم همگی دارای هماهنگی هدفدار هستند تا کلیت صغرا درست باشد و در هر حال، در اینجا این سؤال باید پاسخ داده شود که جهانی که اول و آخر آن و حتی بخشهای عمده آن را در حال حاضر نمیشناسیم و آن را تجربه نکردهایم و جهانهای مشابه نیز سراغ نداریم تا بتوانیم با آنها مقایسه کنیم، و حتی به اندازه عمر جهان عمر نکردهایم، چگونه میتوان حکم به وجود نظم تمام اجزای آن کرد؟ به عبارت دیگر، آیا عقل عدم نظم در جاهایی را که تجربه نکرده است کاملا منتفی میداند؟ چنانچه این فرض مستلزم تناقض باشد، چنین سخنی نیازمند حجت قوی است."