خلاصه ماشینی:
"منطقهی آسیای مرکزی پس از پایان سلطه اتحاد جماهیر شوروی در حوزههای مختلفی مانند ژئوپلتیکی (محل تلاقی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای)، ژئواستراتژیکی،ژئواکونومیکی(منابع عظیم انرژی بهویژه نفت و گاز حوزه خزر)و ژئوکالچری(بهویژه در چهارچوب نظریه برخورد تمدنهای هانتیگتون و بسترهای مناسب برای خیزش حرکات اسلامگرایی)دارای اهمیتی روزافزون در نظام بین المللی گردید بهگونهای که برآیند این تحول را باید شکلگیری یک"بازی بزرگ جدید"دانست که جایگزین رقابتهای قرن 19 شده است.
ب)جمهوری خلق چین جمهوری خلق چین باتوجه به خلا قدرت پیشآمده پس از فروپاشی شوروی به دلیل برخورداری از منافع گسترده اقتصادی،ملاحظات و دغدغههای امنیتی و سیاسی در حوزه مسایل قومی،مذهبی و نظامی بهویژه حضور آمریکا در منطقه و گسترش ناتو به شرق توجه ویژهای به منطقه آسیای مرکزی چه به صورت دو جانبه و چه چندجانبه در قالب سازمان همکاری شانگهای نشان داده است که این امر فضا را برای حضور ایران در منطقه تنگتر میکند و دشواریهایی را پیش روی سیاست خارجی ایران قرار میدهد.
علیرغم همپوشانیهایی که در مقابله با تهدیدات مشترک منطقهای و فرامنطقهای مانند تروریسم، جداییطلبی،بنیادگرایی مذهبی(به عنوان مثلث اهریمنی در تعریف امنیتی شانگهای)،مساله مواد مخدر و مقابله با نفوذ نظامی آمریکا و ناتو که میتواند فرصتهایی برای سیاست خارجی ایران محسوب گردد،اما تفاوت دربر داشت از معنی تروریسم و بنیادگرایی مذهبی بین جمهوری اسلامی ایران و حکومتهای سکولار آسیای مرکزی و ارایه تصویری مداخلهجویانه در سیاست خارجی ایران از سوی قدرت فرامنطقهای توام با حضور نظامی گسترده نیز از مهمترین چالشهای فراروی سیاست خارجی ایران در حوزه امنیتی در منطقه آسیای مرکزی محسوب میشود."