خلاصه ماشینی:
"اما پس از فروپاشی شوروی و ایجاد موجهای جدید ناسیونالیسم در کشورهای کمونیستی اروپای شرقی، منطقهی بالکان عامل وحدتبخش خود-حد اقل در ظاهر-را از دست داد و در خلا قدرت ایجاد شده در نظام بین الملل،در میانهی دههی 1990 یک بار دیگر منازعات قومی و هویتی سرباز کرد و شش جمهوری مقدونیه،بوسنی و هرزگوین، مونتهنگرو،صربستان،اسلونی و کرواسی وارد جنگی سه ساله و خونین در فاصله سالهای 1996 تا 1999 گردیدند که وسعت و شدت قتل عامها و نسلکشیهای قومی،نژادی و مذهبی به ویژه از سوی صربها علیه مسلمانان یکی از بزرگترین تراژدیهای تاریخ معاصر را رقم زد.
صرفنظر از دیدگاههای موافق و مخالف دو نظریهی مذکور،در صورت تطبیق وضعیت فعلی کوزوو،مطابق نظریهی اعلامی،استقلال کشور کوزوو از نظر موازین حقوق بین الملل کاملا صحیح است و طبق اصل حق تعیین سرنوشت اکثریت مردم آلبانیتبار و مسلمان منطقهی کوزوو به عنوان یک ملت با در اختیار داشتن سه عنصر جمعیت،سرزمین و نوبنیاد هستند و مخالفت سایر کشورها حتی قدرتهای بزرگی مانند روسیه،چین و اسپانیا و حتی وتوی احتمالی روسیه در شورای امنیت تاثیری بر این حق قانونی وارد نخواهد کرد.
اگرچه در راستای سیاستهای کلان جمهوری اسلامی، استقلال کوزوو به عنوان دومین کشور مسلمان مستعد در قلب اروپا در کنار آلبانی پنجاه و دومین عضو احتمالی و آتی سازمان کنفرانس اسلامی میتواند رویدادی خوشایند به شمار آید،اما باتوجه به عواملی چون حمایت قدرتهای غربی مانند آمریکا،بریتانیا،فرانسه و آلمان از یکسو و اهداف آنها در بالکانیزه کردن منطقه،مخالفت کشورهای بزرگی چون روسیه و چین و مهمتر از همه ایجاد یک رویهی حقوقی خطرناک در تجزیه کشورها،باید در قبال آن بسیار هوشمندانه عمل کرد."