چکیده:
موسیقی شعر فارسی گسترهای است که هموزن،قافیه و ردیف را شامل میشود و هم هماهنگیهای آوایی کلمات را؛مانند انواع جناس.تکرار بهعنوان عامل اصلی هر نوع موسیقی،در ایجاد موسیقی شعر نیز تأثیر مهمی دارد.در بخشی از این مقاله سعی شده تأثیر انواع تکرار در ایجاد موسیقی شعر بررسی شود؛ همچنین این مقاله به نقش مصوتهای بلند در ایجاد موسیقی شعر سپید،درکنار دیگر عوامل موسیقیساز،نگاهی نو دارد.در بخش دیگر نیز نگارنده سهم و تأثیر عناصر سنتی ایجاد موسیقی را در شعر سپید بررسی کرده است؛مانند وزن عروضی،قافیه و ردیف.در بخش آخر نیز شیوهء خاص نگارش شعر سپید بهعنوان یکی از عوامل موسیقیساز مورد تحقیق قرار گرفته تا نشان داده شود که آیا شیوهء پلکانی یا مقطع نوشتن شعر سپید در ایجاد موسیقی نقش دارد یا خیر. تمامی این بررسیها برروی اشعار پدیدآورندهء شعر سپید فارسی،احمد شاملو، انجام شده است.
خلاصه ماشینی:
"1-هوای تازه،38درصد 2-باغ آینه،42درصد 3-لحظهها و همیشهها،39درصد 4-آیدا در آینه،5/41درصد 5-آیدا:درخت و خنجر و خاطره،5/41درصد 6-ققنوس در باران،42درصد 7-مرثیههای خاک،39درصد 8-ابراهیم در آتش،5/42درصد 9-دشنه در دیس،5/40درصد 10-ترانههای کوچک غربت،39درصد 11-مدایح بیصله،41درصد 12-در آستانه،38درصد 13-حدیث بیقراری ماهان،5/40درصد نگارنده برای سنجش درصد مصوتهای بلند در متون عادی فارسی،بهطور تصادفی نمونههایی از این نوع نثر را انتخاب کرد و آنها را نیز از نظر الگوهای هجایی بررسی کرد؛بهطور میانگین متون نثر معمولی حدود 5/33 درصد V دارد؛10درحالیکه همانگونه که مشاهده میشود،میانگین کلی V در 76 شعر از مجموعهء اشعار شاملو، بیشاز 40درصد است.
من نه به خود میروم(مفتعلن فاعلن)(ص 423) *در انتظاری تابسوز(مستفعلن مستفعلن)(ص 471) *کیستی که من اینگونه به اعتماد(مستفعلن مستفعلن)(ص 473) *رازیست جاودانه(مستفعلن فعولن)(ص 475) *جستناش را پا نفرسودم(فاعلاتن فاعلاتن فع)(ص 478) ج-2)قافیه:در شعر سپید قافیه جای خاصی ندارد و مثل شعر نیمایی اصرار زیادی برای آوردن آن نیست ولی در موسیقی شعر نقش مهمی داردو *و آغوشت/اندک جایی برای زیستن/اندک جایی برای مردن(زیستن/ مردن)(ص 496) *تا در آیینه پدیدار آیی/عمری دراز در آن نگریستم/من برکهها و دریاها را گریستم(نگریستم/گریستم)(ص 498) *قطاری که نیمشبان نعرهکشان از ده ما میگذرد/آسمان مرا کوچک نمیکند/و جادهای که از گرده پل میگذرد/آرزوهای مرا با خود/به افقهای دیگر نمیبرد (شبان/نعرهکشان،نمیکند/میگذرد/نمیبرد)(ص 501) *تکیده/زبان در کام کشیده/از خود رمیدگانی در خود خزیده/بهخود تپیده (تکیده/کشیده/خزیده/تپیده)(ص 500) *ورنه،حدیث به هر گامی/ستارهها را/در نوشتن/ورنه حدیث شادی و از کهکشانها/برگذشتن/لبخنده/و از جرقهء هر دندان/آفتابی زادن(درنوشتن) برگذشتن/زادن)(ص 626) *بچپچه را/از آنگونه سر به هم اندر آورده سپیدار و صنوبر/باری/که مکرشان به دسیسه سودایی در سر است/پنداری(باری/پنداری)(ص 651) *و بدین نمط/شب را غایتی نیست/نهایتی نیست/و بدین نمط/ستم را واگوینده تر از شب/آیتی نیست(غایت/نهایت/آیت)(ص 652) *آنان به آفتاب شیفته بودند/زیراکه آفتاب/تنهاترین حقیقتشان بود/احساس واقعیتشان بود/با نور و گرمیاش/مفهوم بیریای رفاقت بود/با تابناکیاش/مفهوم بیفریب صداقت بود(حقیقت/واقعیت/صداقت)(ص 656) *که شهیدان و عاصیان/یاراناند/که بارآوری را/باراناند/بارآورانند(یاران/ باران)(ص 677) *فریادی شو تا باران/وگرنه/مرداران(باران/مرداران)(ص 677) *میوه بر شاخه شدم/سنگپاره در کف کودک/طلسم معجزتی/مگر پناه دهد از گزند خویشتنم/چنین که دست تطاول به خود گشاده/منم(خویشتنم/منم)(ص 693) همانگونه که ذکر شد گاهی قافیه فقط هماهنگی آواهاست: *در برابر تند میایستند خانه را روشن میکنند و میمیرند *این چنین سرخ و لوند بر خاربوتهء خون شکفتن وین چنین گردنفراز بر تازیانهزار تحقیر گذشتن و راه را تا غایت نفرت بریدن ج-3)ردیف:منظور ما از ردیف هر نوع تکرار کلمات یا عبارات است که منظم با نامنظم باشد(ر."