چکیده:
از میان مفاهیم گوناگون مطرح شده در ادبیات،بیگمان مفهوم«عشق»یکی از جذابترین و در عین حال چالش برانگیزترین موضوعاتی است که در اشکال مختلف به آن پرداخته شده است.مارسل پروست نیز در«عشق سوان»به تحلیل عشق و بررسی تأثیرات آن بر روان آدمی میپردازد.از دیدگاه او،عشق حاصلی جز سرسپردگی در برابر معشوق نیست،و از ایجاد پیوند روحی در میان آنها ناتوان است.پروست شالودهء عشق را بر بنیاد محرومیت استوار میکند.پیوند عاشقانهء سوان و اودت نیز به عنوان نمونهای از یک رابطهء عاشقانهء نافرجام است که نتیجهای جز شکست دربرندارد.پروست با ارائهء تصویری نو از مفهوم عشق،آنرا حاصل یک سوء تفاهم کماهمیت میداند که با تردید،ناآرامی و بیثباتی آغاز میشود،و با دلزدگی و ملال پایان میپذیرد.این مقاله،به تحلیل دیدگاههای پروست دربارهء عشق در«عشق سوان»میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"واقعیت این است که اودت به عنوان زنی پرتجربه در عشقورزی با مردان،به خوبی با راه و رسم دلبری آشناست،و شگردهای لازم برای فریفتن مردانی چون سوان را نیک میداند؛ گرچه در آغاز آشنایی میان این دو،سوان معترف است که ویژگیهای ظاهری اودت به هیچ وجه مطابق سلیقهء او نیست،و زیبایی او هیچ میلی را در او برنمیانگیزد:«اودت البته به نظرش نه بیبهره از زیبایی،اما دارای گونهای از زیبایی رسید که برایش بیاهمیت بود،هیچ میلی در او برنمیانگیخت،حتی مایه گونهای چندش فیزیکی در او میشد»(پروست 287)اما نکته اساسی در اینجاست که بیش از زیباییهای زنانه،جلوهگریها،طنازیها و شگردهای زنانه است که میتواند عامل مؤثری در موفقیت زنان برای جلب توجه مردان و برانگیختن نیروهای نهفته در آنها باشد.
پروست خود موقعیت افرادی چون سوان را در گیرودار چنین ارتباطی به خوبی تشریح میکند:«از آنجا که در عشق پیش از هرچیز به جستجوی لذت ذهنیایم،در سنی که به نظر میرسد گرایش به زیبایی یک زن بزرگترین بخش دلدادگی باشد،عشقی-هرچند بدنیتر- میتواند پدید آید بیآنکه،در آغاز،تمنایی در کار بوده باشد»(همان 288) همچنانکه نویسنده اشاره میکند،سوان بیآنکه تمنای چنین عشقی را در سر پرورانده باشد،و به دلایلی که پیشتر برشمرده شد،گرفتار این عشق میشود؛بنابراین،دلسپردگی سوان،دومین مرحله در پیوند میان او و اودت است.
جالب آنکه در چنین مکانی،با زنی چشم آبی و زیباروی آشنا میشود که در آرزوی کسی است که عاشقانه دوستش بدارد و پیشهء ننگینش را به فراموشی بسپارد؛و سوان ناخواسته به این نکته میاندیشد که حتی در میان زنان بدکار هم،میتوان کسیرا یافت که در او قابلیت وفاداری و عشقورزی وجود داشته باشد،یعنی همان چیزی که اودت به کلی از آن عاری بود."