چکیده:
«مثنوی»معنوی اثر جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی،متضمن عمیقترین مباحث خداشناسی، هستیشناسی،انسانشناسی،مفاهیم اجتماعی و اخلاقی،مسائل فقهی،موضوعات کلامی و فلسفی و نیز شامل مباحث جدیدی از قبیل فلسفه اخلاق،فلسفه دین و فلسفه زبان است.
در کتاب«مثنوی»مطالب و داستانها ظاهرا بینظم به نظر میرسد؛درحالیکه این اثر معنوی از یک نوع نظم درونی برخوردار است که فهم آن نیازمند یک نوع همدلی و همزبانی است.
«مثنوی»که حاصل جمیع تجارب عارفانه و صوفیانه در سنت اسلامی است،در حقیقت حکایت یک نوع سفرنامه معنوی و تجربه شخصی است که این تجربه در ضمن یک رشته تعالیم و مفاهیم عرفانی به تصویر کشیده شده است و عقل و عشق از جمله آن مفاهیمی هستند که مولانا در«مثنوی»به آنها پرداخته است.
در این مقاله سعی شده ابتدا به بررسی مفهوم عقل و انوع آن،سپس مفهوم عشق و وجوه مختلف آن و در نهایت تقابل میان این دو مقوله از دیدگاه مولانا پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به مضامین فوق میتوان گفت که در این پژوهش سعی شده است از طریق بررسی و مطالعه شش دفتر«مثنوی معنوی»و آثار مرتبط با موضوع و ثبت و دستهبندی هریک از دو مقوله عقل و عشق از نظر تنوع معنایی از دیدگاه مولانا به تعیین جایگاه عقل و عشق در«مثنوی»مولانا پرداخته شود.
1فلسفی مر دیو را منکر شود در همان دم سخره دیوی بود گر ندیدی دیو را خود را ببین بیجنون نبود کبودی بر جبین هرکه را در دل شک و پیچانی است در جهان او فلسفی پنهانی است مینماید اعتقاد و گاه گاه آن رگ فلسف کند رویش سیاه2 در جایی دیگر مولانا به مرتبهای اشاره میکند که فاتر از فهم عقل فلسفی است و به ما میگوید جهان را نباید همیشه با چشم ظاهر دید،بلکه باید با چشم دیگری که همان چشم باطنی است به اشیا و امور نگریست.
3عقل توبهشکن مولوی در دفتر چهارم مثنوی شریف در داستان شکایت استر با شتر به مناسبت حال،از عقل توبهشکن سخن میگوید و در تفسیر مولانا این نوع عقل،عقلی است که راهی به عالم معنی ندارد و مسخره ابلیس است.
عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست عشق گوید:راه است و رفتهام من بارها عقل بازای بدید و تاجری آغاز کرد عشق دیده زآن سوی بازار او بازارها1نتیجهگیری بیتردید میتوان گفت که سخنان عاشقانه و رفتار عارفانه خداوندگار،مولانا،که در مثنوی معنوی و بیشتر از آن در دیوان شمس به چشم میخورد،گاهی سبب این پندار شده که او برای عقل شأن خاصی قایل نیست و عقل نزد مولانا و ادبیات عرفانی او جایگاهی ندارد."