چکیده:
عقد بیع،از جمله مهمترین عقود معین و مشهورترین آنهاست و نسبت به سایر عقود و تصرفات قانونی،کاربرد بیشتری در روابط میان افراد دارد و نه تنها امروز بلکه در گذشته نیز اساس معاملات و روابط تجاری بر آن مبتنی بوده است.این بدان جهت است که انسان طبعا مدنی و اجتماعی است و نمیتواند به تنهایی و بیآنکه با دیگران ارتباط داشته باشد،زندگی کند و نیازهای خود را برطرف سازد.از اینرو در کتب فقهی و حقوقی،بحث از بیع، مقدم بر همه عقود دیگر،مطرح میشود چندان که قواعد و شروط مربوط به آن،مبنای سایر تصرفات نیز واقع شده است و در اغلب موارد،قواعد عمومی مربوط به بیع به آنها تسری پیدا میکنند در این نوشتار سعی شده است مفهوم اصطلاحی بیع با مطالعه تطبیقی آرای فقیهان ارایه گردد.
خلاصه ماشینی:
"در اینکه دو نوع توانایی وجود دارد جای هیچ گونه شبهه نیست؛ولی آیا هردو مجعول شارع نیستند؟پس چرا هم دو را حکم ننامیم؟آیا در مورد هردو،مکلف نمیتواند عملی را انجام دهد یا ترک کند؟پس چرا هردو را حق ننامیم؟آیت الله خوئی1در این زمینه مفصل بحث کرده و در خصوص ملک و حق حکم چنین مینویسد: تردیدی نیست که احکام به طور کلی از قبیل امور اعتباری هستند چه احکام شرعی و چه احکام عقلی و چه وضعی و چه تکلیفی اعم از الزامی و ترخیصی یعنی معنای وجوب اعتبار فعل است بر ذمه مکلف و معنای ملکیت اعتبار احاطه مالک است به مملوک و معنای زوجیت اعتبار عدل بودن هریک از زوجین است برای دیگری،پس حقیقت ملکیت همان سلطنت و احاطه است که گاهی به اعیان خارجی تعلق میگیرد مثل سلطنت بر مملکت یا\«الناس مسلطون علی اموالهم»\و گاهی به افعال مانند تسلط شخص بر خیاطی،بنایی،کتابت و...
در پاسخ به این اشکال میگوییم: حقیقت صلح تسالم بین متخاصمین است نه تملیک بر وجه مقابله و معاوضه(گرچه به عین تعلق بگیرد)یعنی مدلول مطابقی صلح،انشای تسالم در برابر امر معلومی است و دلیل ما بر این مطلب این است که لفظ صلح به خودی خود متعدی به مال نیست یعمنی گفته نمیشود«صالحتک المال»بلکه گفته میشود«صالحتک علی کذا»یعنی به سبب حرف جر متعددی است بر خلاف بیع که متعدی به متعلقش است«بعتک متاع الفلانی بکذا» آری صلح وقتی به عین تعلق بگیرد متضمن تملیک است نه اینکه صلح مستقلا تملیک باشد؛بلکه ضمنا مفید تملیک است و دلیل بر این امر،موارد زیر است: الف)صلح ممکن است به مال تعلق بگیرد(عین یا منفعت)که افاده تملیک نمیکند ب)صلح ممکن است به انتفاع تعلق بگیرد که مفید عاریه است و مجرد تسلیط ج)صلح ممکن است به حقوق تعلق بگیرد که مفید اسقاط یا انتقال است د)ممکن است متعلق صلح تقریر امری میان متصالحین باشد."