چکیده:
در مقاله «واژه ای از میان رودان» تالیف زهره زرشناس، مندرج در نامه فرهنگستان، دوره ششم، شماره اول (تیر 1382) واژه آوازه به معنای «دریاچه، آبگیر بزرگ» وام واژه سغدی در زبان فارسی خوانده شده است. کاربرد واژه های اوز، اوزک، به تنهایی یا در ترکیبات، در تسمیه مکان ها یا شهرهایی در ماورا النهر و مشرق ایران قرینه دیگری گرفته شده است بر وام واژه بودن آوازه سغدی در زبان فارسی. واژه های آب زه، حوض، آب زه، حوض، آبزن در زبان فارسی و اوزک و اوزلو در گویش های ایرانی نیز احتمالا از مشتقات و گونه های همان واژه سغدی شمرده است.
با خواندن این مقاله، مفید حاصل یاددشت هایی را که طی مطالعات ممتد در باب واژه آوازه فراهم آورده ام به این مناسبت عرضه دارم.
آوازه، واژه ساقط شده از فرهنگ ها، آبگیر پهناوری را گویند که باران و آب های پایانی نهرها، باقیمانده آب گرمابه ها و کشتزارها و آسیاب ها بدانجا ریزد و راکد ماند؛ مرغ و ماهی و سایر جانوران آبزی در این آبگیرها را به عربی بطیحه (جمع: بطایح) خوانند.
مدلول واژه پارگین فارسی نیز همین است. این واژه در زبان پهلوی، به صورت پارکن parken و در زبان ارمنی نیز به صورت پارگن آمده است ...
خلاصه ماشینی:
"ز پارگین بشناسند بحر در آگین ز تار میغ بدانند ابر گوهربار (مسعود سعد سلمان) مرد که فردوس دید کی نگرد خاکدان وآن که به دریا رسید کی طلبد پارگین (خاقانی) به این قیاس که در صحاری خشک و سوزان، در فصل گرما و حرارت هوا، هرزآبها یا آوازهها بهترین پناهگاه مرغان تشنه است و طیور به آن جای امن و امان روی میآورند، شمسالدین محمد بن قیس رازی علت و انگیزه روی آوردن خود و دیگران به دربار و درگاه اتابک ابوبکر سعد بن زنگی را به روی آوردن مرغان تفتیده و تشنهجان به آب و آوازهها تشبیه کرده و چنین نوشته است: و گواه دیگر آنک اشراف اطراف و اعیان بلدان، که در این دور حیف و جور، و باحور فتنه و فتور از پایه دستگاه خویش افتادهاند و از سایه مال و جاه خویش بر صحراء ناکامی مانده به آوازه _______________________________ 10 ) فرامرز بن خداداد بن عبدالله الکاتب الارجانی، سمک عیار، با مقدمه و تصحیح پرویز ناتل خانلری، آگاه، تهران 1362، ج1، ص230."