چکیده:
زبان فارسی از زبانهایی است که دارای آرایش واژگانی آزاد است و، در آن، سازه هایی یک جمله می توانند در چند جایگاه قرار گیرند. در دستور زایشی، نخستین کسی که به فرایند جابه جایی آزاد سازه ها اشاره کرد راس (Ross 1967) بود. او گشتار قلب نحوی را برای حرکت سازه ها در این زبانها پیشنهاد کرد. اما، پس از راس، زبان شناس ژاپنی، مامورو سایتو (Sairo 1985)، به مطالعه و توصیف دقیق این فرایند در زبان ژاپنی پرداخت و ویژگی های متعدد آن را نشان داد. از آن پس، از اصطلاح قلب نحوی به عنوان اصطلاح پوششی استفاده می شود که با اعمال آن آرایش واژگانی در زبان هایی که به اصطلاح دارای آرایش واژگانی آزادند به صورت نشاندار در می آید. در زبان هایی مانند ژاپنی، روسی، آلمانی، هندی و فارسی، سازه های می توانند در روساخت جمله با آرایشهای گوناگون ظاهر شوند بدون آنکه معنای اصلی جمله دستخوش تغییر شود. (Saito 1985 Fukui 1997 Mahajan 1994 Bailyn 1999 ) در بخش اول این نوشته، ابتدا به معرفی مختصر قلب نحوی در فارسی خواهیم پرداخت و انواع آن را نشان خواهیم داد. همچنین، رابطه آن را با مشخص بودگی آن و آرایش واژگانی بی نشان فارسی جستجو خواهیم کرد. در بخش دوم، به بررسی جایگاه مفعول مستقیم در جملات فارسی با دقت بیشتری خواهیم پرداخت و خواهیم کوشید ثابت کنیم که در آرایش واژگانی فارسی باید برای مفعول مستقیم، بسته به مشخص یا نا مشخص بودن آن، دو جایگاه متفاوت، قبل از مفعول غیر مستقیم و پس از آن، در نظر گرفت. سرانجام، در بخش سوم، نشان خواهیم داد که پذیرش وجود دو جایگاه برای افعال مرکب فارسی از ترکیب مفعول + فعل کمک کند...
خلاصه ماشینی:
"نکته دیگری که در مورد قلب نحوی درخور ذکر است اینکه این حرکت اختیاری به نظر میرسد چنانکه اگر انجام نگیرد باعث غیردستوری شدن جمله نمیشود Fukui 1997) ؛ )Saito 1985 ؛ هرچند در اختیاری بودن قلب نحوی اتفاق نظر وجود ندارد و از زبانشناسانی که وارد این مقوله شدهاند عدهای آن را به لحاظ نحوی و عدهای دیگر به لحاظ کلامی اجباری میدانند (برای بحث بیشتر در این باره á Miyagava 1997 ؛ Karimi 1999 ؛ Bailyn 1999 ؛ )Sekerina 1997 .
با توجه به این دادهها میتوان نتیجه گرفت که، در جملههای فارسی، برای مفعولهای مستقیم، بر حسب آنکه مشخص یا غیرمشخص باشند، دو جایگاه بینشان متفاوت باید در نظر گرفت: (4) الفـ من کتاب را به آریا دادم.
در واقع، عنصر غیرفعلی افعال مرکب انضمامی میتواند معروض قلب نحوی گردد؛ اما، همان طور که در بخش دوم اشاره شد، حرکت این عناصر، کـه بـه نـظر نگارنده مفعولهای مستقیم غیرمشخصاند نسبت به مفعولهای مسـتـقـیـم مشخص محدودتر است و این عناصر را فقط وقتی میتوان جابهجا کرد که واجد تأکید تقابلی باشند و با تکیه تلفظ شوند.
4 نتیجهگیری در این مقاله، پس از مطرح کردن قلب نحوی به عنوان حرکتی نحوی در جملههای فارسی که جایگاه سازهها را در جمله عوض میکند، سعی در اثبات این فرض کردیم که برای مفعول مستقیم در فارسی باید دو جایگاه در نظر گرفت: اگر مفعول مستقیم مشخص باشد، جایگاه بینشان آن قبل از مفعول غیرمستقیم است، هرچند قلب نحوی میتواند این نوع مفعول را به سادگی جابهجا کند."