چکیده:
زبان فارسی برای اینکه مفهومی را در قالب فعل بیان کند عمدتا دو امکان در اختیار دارد: استفاده از فعل بسیط (مثل خوردن، دیدن، رفتن) و استفاده از فعل مرکب (مانند تماشا کردن، رنج بردن، افسوس خوردن).
فعل مرکب از مفاهیمی است که دستوردانان در باره آن اتفاق نظر ندارند و در دهه های اخیر محل بحث فراوان بوده است. ما در این مقاله کوشیده ایم معیارهایی به دست دهیم که فعل مرکب را از دیگر عبارت های فعلی متمایز سازد.
بحث را با تعریف فعل مرکب آغاز می کنیم. فعل مرکب به افعالی اطلاق می شود که از دو واژه مستقل ترکیب یافته اند؛ واژه اول اسم یا صفت یا قید و واژه دوم فعل است، مانند اجرا کردن، حدس زدن، پس گرفتن. جز اول را همراه می نامیم و جز دوم را همکرد. وجه مشخص فعل های همکرد این است که معنی اصلی خود را از دست می دهند یا معنی شان کم رنگ می شود و عمدتا همچون عنصری صرفی که به ترکیب هویت فعلی می بخشد به کار می روند. برای مثال، در فعل های اتو کردن و رنگ کردن و شانه کردن جز فعلی از نظر معنی تهی است و نقش اصلی آن این است که به کل عبارت هویت فعلی می دهد...
خلاصه ماشینی:
"معیار دوم ـ اگر عبارتی از یک اسم و یک فعل گذرا (متعدی) ساخته شده باشد و این دو در مجموع به یک مفعول را یی احتیاج داشته باشند، با فعل مرکب سر و کار داریم.
بدیهی است که نمیتوان گفت، در عبارتی مانند تهدید کردن، تهدید مفعول بینشانه فعل کردن است؛ زیرا چنانکه میدانیم مفعول بینشانه و مفعول را یی مانعة الجمعاند، به این معنی که در یک جمله نمیتوان هم مفعول بینشانه آورد هم مفعول را یی؛ به همین دلیل جمله زیر غیر دستوری است: * او بستنی را غدا خورد.
معیار سوم ـ اگر عبارتی از یک اسم و یک فعل گذرا ساخته شده باشد واین دو در مجموع همچون فعل ناگذرا (لازم) عمل کنند یعنی به مفعول احتیاج نداشته باشند، با فعل مرکب سر و کار داریم.
برای مثال، عبارتهای رنج کشیدن و دوش گرفتن و بازی کردن فعل مرکباند؛ زیرا، علی رغم اینکه در آنها فعل گذرا وجود دارد، کل عبارت همچون فعلی ناگذرا عمل میکند: همیشه رنج میکشد.
برای پاسخ به این سؤال عبارتهای زیر را با هم مقایسه میکنیم: الفب کتاب خواندنرنج کشیدن نامه نوشتندوش گرفتن فیلم دیدنبازی کردن میان عبارتهای گروه الف و گروه ب یک تفاوت مهم وجود دارد و آن این است که در گروه الف میتوانیم اسم را بدون هیچ گسترشی مفعول را ئی فعل قرار دهیم: کتاب را خواند.
چنانکه میبینیم، در فعلهای دوش گرفتن و بازی کردن و حدس زدن، برای اینکه بتوانیم جزء اسمی را مفعول را ئی فعل قرار دهیم باید آن را به نحوی گسترش دهیم."