چکیده:
فرهنگ، علم و تکنولوژی عواملی به هم پیوسته و جداییناپذیرند.بر ساسا شواهد و
مصادیق تاریخی تأثیر هر کدام از عوامل بر دیگری انکارناپذیر است.به بیانی دیگر، اگر
نظام یا سیستم را مجموعه یا ارگانیسمی تعریف نمائیم که همه اعضای آن بر همدیگر
تأثیر میگذارند و متقابلا تأثیر میپذیرند، از جمله مهمترین مؤلفههای نظام
فرهنگی جوامع به ویژه در عصر جدید علم و تکنولوژی است.لذا چگونگی ارتباط بین این
عوامل یعنی علم، تکنولوژی و نظام فرهنگی تعیینکننده سیاستهای توسعهای است.در این
نوشتار هر چند مختصر ارتباط مذکور از منظری تاریخی مورد مداقه قرار گرفته است.در
راستای تحقق این هدف سیر تاریخی و چگونگی این ارتباط در تمدن اسلامی زمینهساز تحول
علم و تکنولوژی مسلمانان بوده اشارت رفته است.سپس سیر تاریخی قرون معاصر که نقطه
عطف آن انقلاب صنعتی، رنسانس و عصر روشنگری است مورد پژوهش قرار گرفته است.در پایان
توجه مقاله به چگونگی ارتباط فرهنگ، علم و فنآوری در جهان کنونی معطوف گشته
است.حاصل آنکه به رهیافتی هدایت میشویم که بر آن اساس رمز پیشرفت کشورهای در حال
توسعه را در بازگشت به خویشتن و تفکر خودی از منظر فرهنگ بومی به منظور شکوفایی علم
و دستیابی به تکنولوژی در قالب سیاستهای توسعهای جستجو میکند.
خلاصه ماشینی:
"(32)یکی از این افراد رضاشاه بود که تلاش مینمود با الگوبرداری از ترکیه با هدف امحاء فرهنگ ملی و بومی و اسلامی ایران مانند کشف حجاب، حرکت بر محوریت ناسیونالیزم سنتی در ایران، دیکتاتوری و اراده علیالاطلاق بودن و بالاخره اسلامزدایی کشور، در راه توسعه قدم بردارد، چون فکر میکرد سنن گذشته ایران نمیتواند چارچوب رشد و توسعه در کشور را فراهم آورد، علاوه بر آن به عنوان مانع عمل میکند.
کشورهایی نظیر ژاپن، هند، کره جنوبی و تایوان با امکانات طبیعی محدود مانند تنگناهای منابع نیروی انسانی، به دلیل فراهم ساختن نسبی زمینههای فرهنگی توسعه در مدت چند دهه توانستند بیش از سایر کشورهای توسعه نیافته رشد داشته باشند و خود را از همردیفان گذشته به جلو برانند و این عمل به یمن انطباق تکنولوژی و امکانات و ظرفیتهای فرهنگی جامعه بومی بود که با عزم ملی برای توسعه همراه شد.
به عبارت بهتر مشکل اصلی جوامع توسعه نیافته مسلمانان در کمبود منابع طبیعی، جمعیت، منابع انسانی و موقعیتهای خوب ژئوپولتیک نیست، بلکه ناشی از نبود متخصصان و تجربههای علمی و بالاخص خود باوری افرادی است که قابلیت انتقال نظریه به حوزه عمل را داشته باشند یعنی مبتکر باشند و حس خود اقناعی را در فرهنگ جامعه رشد دهند تا مردم به این باور برسند که خودشان توانا هستند.
بنابراین، مهمترین راهکار پیشرفت کشورها در چارچوب سیاستهای توسعهای و بالاخص کشورهای در حال توسعه بازگشت به خویشتن است، چرا که بازگشت به تفکر خودی و فرهنگی بومی و تلاش به منظور پیوند نیازهای روزمره توسعه به زمینههای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی، رمز موفقیت و دستیابی به استقلال و توانمندیهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورهایی است که با به کار بردن این تجربه امروزه از جایگاه ویژهای در نظم جهانی برخوردارند."