چکیده:
مسئله نیروی انسانی در سازمانی گسترده و بزرگ همچون آموزش و پرورش در حکم اصلیترین سمئله مطرح است.رشد سریع جمعیت و به تبع آن رشد سریع تعداد دانشآموزان طی سالهای 1360 تا 1378 سبب افزایش تقاضای نیروی انسانی شده است. بدیهی است که نظام برنامهریزی برای تأمین نیروی انسانی در آموزش و پرورش باید متناسب با تحولات جمعیت و شمار دانشآموزان،تمهیدات لازم را در زمینهء تأمین نیروی انسانی مورد نیاز آموزش و پرورش پیشبینی نماید.
در حال حاضر آموزش و پرورش در پارهای از مناطق کشور به شدت دچار کمبود نیروی انسانی واجد شرایط است،به گونهای که برای تأمین نیروی انسانی مورد نیاز در این مناطق به جذب نیروهای حق التدریسی و سرباز معلم بدون امکان تطبیق مدرک و رشته تحصیلی این افراد با نیازهای موجود مبادرت ورزیده است.این در حالی است که در برخی دیگر از مناطق آموزش و پرورش با ما زاد نیرو و عدم امکان بهرهگیری از نیروهای موجود روبهروست.این عدم توازن در توزیع نیروی انسانی،توجه به فرآیند برنامهریزی برای تأمین نیروی انسانی را ضرورت میبخشد. الگو در پیشبینی دقیق نیروی انسانی در نتیجه عدم ثبات شرایط،توجه به تحولات سیاسی و حساسیت به اوضاع اجتماعی متفاوت در کنار جنبههای فنی این الگو و همچنین ایجاد انگیزه برای حفظ و جذب نیروی انسانی در مناطق مورد نیاز ضرورت دارد و به نظر میرسد که در بلند مدت در صورت تأمین شرایط لازم برای مشارکت گروههای مرتبط،الگوهای تعاملی مفید باشند.
در این مقاله سعی شده است که ضرورت برنامهریزی نیروی انسانی،روشهای برنامهریزی،وضع موجود نیروی انسانی در کشور،عوامل عدم توازن نیروی انسانی و راهکارهایی برای بهبود فرآیند برنامهریزی ارائه گردد.براساس این مطالعه در کشور ما الگوی تقاضای اجتماعی که از جمله الگوهایی عقلانی به حساب میآید،مبنای اصلی برای تصمیمگیری در زمینهء تأمین نیروی انسانی است.با توجه به برخی کاستیهای این
خلاصه ماشینی:
علی رغم صراحت ماده 143 قانون برنامه سوم توسعه مبنی بر رفع عدم تعادل نیروی انسانی،متأسفانه تمهیدات مناسب و بایسته در هنگام تنظیم آییننامه اجرایی این ماده پیشبینی نگردید و اندک پرداختها و تسهیلاتی که برای ایجاد انگیزه و نگهداشت نیرو در مناطق توسعه نیافته و کمتر توسعه یافته پیشبینی شده بود نیز به سبب منابع مالی مورد نیاز عملا متوقف و بلا اقدام مانده است(وزارت آموزش و پرورش،1381).
هرچند این ویژگی بیشتر به برنامههای عمرانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مرتبط است و در تجربه برنامهریزی پس از پیروزی انقلاب این امر کموبیش مورد توجه برنامهریزان قرار گرفته است،اما در تدوین هدفها باید به گونهای عمل کرد که بتوان اهداف،سیاستها و خط مشیهای کلان برنامه را به سطح کوششها و فعالیتهای روزمره ادارات آموزش و پرورش و مدارس انتقال داد(عبد اللهی،1379).
برخی از شاخصهای مرتبط با نیروی انسانی (به تصویر صفحه مراجعه شود) ماخذ:محاسبات انجام شده همانطور که در جداول فوق مشاهده میشود با وجود کاهش شمار دانشآموزان،با توجه به توسعه مناطق آموزشی و افزایش تعداد کلاسها،میزان نیاز به نیروی انسانی در آموزش و پرورش کاهش چندانی نداشته است.
از جمله این عوامل میتوان به محدودیت در تخصیص ردیف استخدامی برای تأمین و تربیت نیروی انسانی مورد نیاز،عدم وجود نظام انگیزشی در حفظ و نگهداری نیروهای موجود،عدم امکان برآورد دقیق نیروهای موجود،وجود تهدیدهای فراسازمانی در امر برنامهریزی نیروی انسانی،تأکید بر برنامهریزی در سطوح کلان و عدم توجه به برنامهریزی در سطوح استانی و منطقهای،عدم انعطاف مقررات استخدامی و پرداخت حقوق براساس میزان حضور،رویکرد موجود بودجهریزی،نابرابری حاکم بر توسعه یافتگی مناطق آموزش و پرورش و انتقال نیروها به مناطق مرفه و سایر نهادها،تغییرات وسیع در شمار جمعیت لازم التعلیم و توزیع آنها اشاره کرد.