چکیده:
انسان به منزله عامل در اندیشه اسلامی،بیانگر آن است که انسانها را میتوان منشاء اعمالشان در نظر گرفت.در این دیدگاه،مبانی عمل،دستکم دارای سه نوع است: شناخت،گرایش و اراده.گسترده عمل،در وجود و موجودیت آدمی بسیار وسیع است به طوری که میتوان در عرصههایی چون ادراکهای حسی،زبان،رویا و نظامهای اجتماعی،از بروز و ظهور عمل آدمی سخن گفت.دو تفاوت میان انسانشناسی اسلامی و ساختارگرا/پساساختارگرا وجود دارد.اول این که انسانشناسی اسلامی،با حذف سوژه آگاه و دارای قصد سازگار نیست.دوم این که ساختارگرایی برآنند.به علاوه، شکوفایی یا ظهور برخی از امور فطری،به نحو قابل ملاحظهای در گرو قصد و اراده آدمی قرار دارد دیدگاه انسان به منزله عامل،دلالتهای مهمی در عرصه تعلیم و تربیت دارد.بر این اساس،ارتباط میان معلم و شاگردان باید به منزله اربتاطی میان انسانهای عامل و بنابراین به صورت تعامل در معنای دقیق آن در نظر شود.
خلاصه ماشینی:
اما چنانکه در مورد ادراکهای حسی گفته شد،در اینجا نیز زبان،به منزله زمینهای است که پس از تحقق یافتن و به موازات فراهم شدن مبادی لازم برای عمل،به عرصه عمل کشانده میشود و باید در دامنه آن مورد توجه قرار گیرد.
این مسئله به قرار زیر است:با فرض اینکه ما اطلاعاتی پراکنده را دریافت میکنیم، چگونه قادرمیشویم که دانشی درباره جهان کسب کنیم؟همین مسئله در عرصه زبانشناسی که مورد علاقه چامسکی بود،اینگونه قابل بیان خواهد بود:با فرض دریافت اطلاعات پراکنده، چگونه آدمی در سنین اولیه قادرمیشود زبان را اکتساب کند(همان منبع).
د عین حال که پیاژه از عمل2بسیار سخن میگوید و در نقل قول فوق نیز کاملا مشهود است که ویژگیهای اشیا را برحسب اعمالی که ما روی آنها انجام میدهیم مورد توجه قرار میدهد،اما این مفهوم عمل،حاکی از آن نیست که آدمی به منزله عامل در نظر گرفته شود.
هرچند سخن دریدا در باب طبقهبندی متفکران قابل قبول است و به واقع تفاوتهایی وجود دارد میان کسانی که در یک طبقه نهاده میشوند و هرچند انحلال سوژه را نتوان به ساختارگرایی و پساساختارگرایی نسبت داد،اما میتوان گفت که وجه مشترک متفکران این مقولهها این بوده است که سوژه را به نفع ساختار تضعیف کنند و در این میان،وزنی بیشتر برای ساختارها یا سازههای اجتماعی و زبانی قائل شوند.
در دیدگاه اسلامی انسان به منزلهء عامل،وجود اراده قابل حذف نیست و نمیتوان رفتارهای آدمی را برحسب قوانین انتزاعی مربوط به ساختار ذهن که خود وی نیز ممکن است از آنها بیاطلاع باشد،تبیین (1).