خلاصه ماشینی:
"آنها ادبیاتند،اگر مراد از ادبیات زبانی است که در آن تخیل، شکل و داستان،همه لحظههایی هستند که«مضمون»را پی مینهند؛مضمونی که دراصل میتواند متمایز از زبان Dichtung باشد،که اگر اینگونه باشد به دلیل رابطهای بیواسطهتر با حقیقت است،خاص بودن اندیشه آدورنو را نمیتوان از بیان او جدا کرد.
نمیتوان پدیدهای به پویایی و پیچیدگی ادبیات را به تعین و تک صدایی متهم ساخت را در قالب کنونی توسعه داد و شکوه و ابهت و هم مخاطراتش را میتوان در نثر هگل و هولدرلین به چشم دید ساختار جملههای آلمانی و فراتر از همه،رابطه گزاره اصلی و گزاره وابسته یا تابع (subordordinahe) -که در آن،گزاره تابع آنگونه که سلسله مراتب گرامری و اصطلاح انگلیسی عنوان میکنند،هرگز«تابع»نیست-طیفی است پویا که تنها با کامل شدن Nebensatz [جملههای وابسته در زبان آلمانی]در فعل پایانی به عنوان تمامیتی معنادار واقعیت مییابد.
اما درباره انگلیسی چه باید گفت که فاقد مازاد متافیزیکی برای مقابله با عنصر ارتباطی خویش است؟پاسخ این است که اصلا اگر آدورنو ترجمهپذیر باشد-چیزی که به هیچرو نمیتوان بدیهی پنداشت-این ترجمهپذیری عینا برآمده از ترجمهناپذیری اوست.
در ترجمهای که تحت اللفظی بودن را اصل راهنمای خود میکند ژرفای تمثیل آدورنو نمایان میگردد اگر خواننده انگلیسی زبان از مشارکت در پرفروغترین و درخشانترین دستاوردهای آدورنو،جایی که او بر نشانه یورش میآورد و زبان به اندیشه بدل میشود،محروم مانده است،با این حقیقت اما شاید آرام گیرد که ترجمه ناپذیری این دستاوردها در امتداد یک ناکامی و نقصان ریشه گرفته است-ناکامی زبان از گفتن آنچه باید بگوید،بیگانگی زبان از خویشتن-که حتی شگفتترین پیشرویها سایهاش را تاریک میکند."