خلاصه ماشینی:
"آنچه این سطر را واجد اهمیت میسازد این است که ما آن را از درون سطرهای اثری بزرگ برگزیدهایم که به مکاشفه انتقادی درباره کلانشهر مدرن،به مثابه مکان وهمگون چیرگی اسطورهای میپردازد؛کار بزرگ اما ناتمامی که شهر را به صورت شاکله بنیادی سرمایهداری مدرن،همچون مکانی برای ستمکشی،استثمار،از خود بیگانه کردن و تقلیل تجربههای انسانی به عنوان شرهای انضمامی سرمایهداری مدرن،بازنمایی میکند.
بنیامین به رغم درخواستها و هشدارهای متعدد مبنی بر ترک پاریس-از سوی دوستان و همکارانش در موسسه تحقیقات اجتماعی-به ویژه ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو که خود در نیویورک به عنوان یک مکان امن پناه گرفته بودند-از ترک شهر دلخواهش خودداری کرد تا زمانی که دیگر خیلی دیر شده بود و تلاشش برای فرار به سمت اسپانیا در آخرین لحظه ناکام ماند و به شکلی تراژیک، در سپتامبر سال 0491،متعهدانه در نزدیکی مرز دست به خودکشی زد.
در سالهای اخیر هم بودهاند کتابهایی که پاریس نوشتهها را مورد بحث قرار دادهاند-به مثابه نقد بنیامین بر سنت(مک کول 3991)،به مثابه مضامین و انگارههای سوررئالیستی بنیامین(کوهن 3991)و مرتبط با مفاهیم ماخولیا و ماتم(پنسکی 3991)-اما با وجود این،هنوز اهمیت شهر نوشتههای متقدم بنیامین برای مطالعات پاریسی روشن نشده است به جز اثر باکمورس که تا حدودی تلاش کرده به ارتباط و بر هم نهش تماتیک پاریس نوشتهها و سایر شهر نوشتهها اشاره کند.
بنیامین در شهر نگارههایش تلاش میکند به گونهای چهرهشناسی شهر دست یابد که از یک سو در محیط کلانشهری که واجد کلید فهم زندگی اجتماعی است،نهفته است و با خوانس یا کشف رمز آن به دست میآید و از سوی دیگر در ساختار فیزیکی خود شهرها قرار دارد."