خلاصه ماشینی:
"با توجه به همین دستهبندی موجز و بیتوجه به سریالهای طنز که بررسیشان مجال دیگری میطلبد،به جرأت میتوان گفت سریالسازی در سالهای پس از انقلاب غالبا در حصار گونههای فوق و مشخصا در محدوده داستانهای تاریخی و درامهای خانوادگی محصور مانده و تنها در مواردی معدود توانسته است به سراغ گونههای متنوعتر برود و مخاطبان خود را با دیگر شیوههای داستانگویی آشنا کند.
از گونههای مهجوری که هرگز عزمی جدی برای تولیدشان وجود نداشته است باید به سریالهای واقعگرا و نقادانه اجتماعی هم اشاره کرد که به جز موارد معدودی همچون داستان یک شهر،دوران سرکشی و البته سریال ناتمام (به تصویر صفحه مراجعه شود) (به تصویر صفحه مراجعه شود) (به تصویر صفحه مراجعه شود) هزاران چشم کمتر مثالی میتوان برایش پیدا کرد.
به همین دلیل است که اگر سریالهای ایرانی را در گذر زمان کنار هم قرار دهیم جز در قالب طنز و هجو،به ندرت ردی از مضامین به ظاهر تلخ اجتماعی همچون فقر،بیکاری،بزهکاری و نابسامانیهای اخلاقی در آنها پیدا میکنیم."