خلاصه ماشینی:
"ادامه قضیه در تحلیل زکریا آنست که«اکثر کشورهای جهان سومی که خود را بلافاصله بعد از استقلال و در حالیکه فقیر و بیثبات بودند و دموکراسی اعلام کردند،طی یک دهه کشورهایی دیکتاتوری میشوند»(ص 63) به این نظریه این ایراد وارد است که چگونه میتوان در مقابل خواست دموکراسیخواهی مردم کشورهای از بندرسته از استعمار مقاومت کرد و به آنان گفت که هنوز هم علیرغم فرو ریختن بساط سلطه مثلا انتخاب حاکم و رئیس دولت حق شما نیست و باید منتظر زمانی شوید که نهادهای لیبرالی شکل گیرد و آنگاه...
؟به عبارتی،برفرض که در بررسی تاریخی در غرب چنانکه زکریا شاهد آورده است دولتهایی موفق بودهاند که ابتدا نهادهای لیبرال در آنها شکل گرفته و سپس دموکراسی مطرح شده است آیا اولا اکنون همان سازوکارها در مناسبات و روابط درونی کشورها و جهانی حاکم است که در قرن هجدهم و نوزدهم حاکم بوده است و ثانیا حتی اگر همان مکانیزمها هنوز حاکم باشد با کدام نیرو و ابزار میتوان به تحولات اجتماعی فرمان«ایست»داد؟ زکریا،براساس مقایسهء دو الگوی تحول روسی و چینی،چنین پیشگویی میکند که«علیرغم آنکه امروزه روسیه کشوری آزادتر از چین است و چین را هنوز هم یک حزب کمونیست اداره میکند اما به سبب آنکه این دومی دائما در زمینههای متعددی لیبرالیزه میشود لذا این چنین است که در مسیر صحیح حرکت میکند.
برای آزادی انسان، قدرت دولت که قدرت برتر در جامعه است باید محدود شود و محدود کردن قدرت تنها با استفاده از قدرت متقابل حاصل میشود که این همان است که هابز نیز البته از منظری دیگر به آن معتقد بود:قدرت را فقط قدرت مهار میکند و نه نصیحت."