چکیده:
مقاله اشاره به منشأ و
چگونگی پیدایش قصه شرقی عاشق غریب دارد.قصه عاشق غریب لرمانتف در سال 1837 نوشته
شد، سالی که نشر اولیه لرمانتف یعنی(وادیم و شاهزاده لیگوفسکایا)را از قهرمان عصر
ما جدا نمود.در این زمان تحولی در افکار هنری برخوردهای عشقی صورت گرفت که بیتأثیر
بر نثر دوره دوم نویسنده نبود.اگر موضوع اصلی برخوردهای عشقی نثر اولیه او خیانت
عشقی است، ولی هر برخورد عشقی در قهرمان عصر ما نمونهای از عشق «غیر ایدآل»است.این
نمونهها نظم قانونمندی را در آثار نویسنده به وجود آورده است.عاشق غریب بیشک
نقش«راهنمای والایی»برای نثر لرمانتف دارد.
خلاصه ماشینی:
"پاپوف 2 این فرضیه را مطرح کرد که قصه لرمانتف شکل گرجی قصه آذری(یادداشت شده در سال 1930 در قریه تالیسی 3 گرجستان 4 )است که شاعر آن را از زبان یک آوازه خوان دوره گرد عاشق در شماخی 5 شنیده بود(پاپوف 1954، ص 94).
ک. آزادفسکی احتمال میداد که«این قصه از زبان یک عاشق بومی، بدون شک آذری، برای لرمانتف تعریف شد، اما در نمایش و صحبتهایش جریانهای مختلف فرهنگی و زمانی انعکاس پیدا کرد که این در بین عاشقهای قفقاز مرسوم است:خود او به احتمال قوی این قصه را از آوازه خوانی ترک آموخت(قهرمان زن قصه دختر تاجری ترک است)، که به همین دلیل عنوان فرعی آن«قصه ترکی»است(آزادفسکی 1974، ص 450).
شیوه مهم در مطالعه تأثیر داستان عاشق غریب بر لرمانتف، روشن کردن این مسئله است که چه چیزی در این قصه علاقه لرمانتف را به خود جلب کرده است یعنی این که چه موضوعاتی از داستان را میشود تا سال 1837 در آثار او پیدا کرد(زمان احتمالی نگارش قصه).
در این باره نظریات زیر وجود دارد: مدتهاست اشاره شده که داستان عاشق غریب بر اساس موضوع مردمی جهانی «بازگشت شوهر در روز جشن عروسی همسرش»با تغییرات جزئی نویسنده نوشته شده است(یعقوبوا 1968، ص 274).
در نمونه آورده شده به راحتی میشود شکل غم انگیز شرایط کلی موضوع را، که با جدایی و بازگشت مرتبط است، دید، شرایطی که پس از جدایی، بیوفایی و«بازگشت شوهر در روز جشن عروسی همسرش»را به دنبال دارد یعنی وضعیتی که امکان پایان خوش ممکن نیست چون بیوفایی این امکان را از بین برده است."