چکیده:
این نوشتار در نظر دارد چگونگی توجیه عقلانی اعتقادات دینی را از منظر معرفت
شناسی اصلاح شده، شرح و تبیین کند.با این هدف، نخست به جنبه سلبی معرفت شناسی اصلاح
شده و سپس به جنبه ایجایی آن میپردازد.مراد از جنبه سلبی، نقدهایی است که این
معرفت شناسی بر مدل عقلانیت سنتی یعنی قرینهگرایی مبتنی بر بنیان انگاری کلاسیک
وارد میسازد و جنبه ایجابی، همان مدل پیشنهادی خود آن است که نه نفی و طرد مدل
پیشین که اصلاح و تعدیل آن، از طریق افزایش تعداد بنیانهای ساختار معرفتی معقول یا
اعتقادات واقعا پایه است.
خلاصه ماشینی:
"به اعتقاد پلنتینجا اعتراضات متفکران و متکلمان اصلاحگرا به الهیات طبیعی، در واقع اعتراض به بنیان انگاری کلاسیک است و منظور آنان این است که«اعتقاد به خدا میتواند به درستی پایه تلقی شود؛یعنی شخص کاملا به لحاظ معرفتی حق دارد و کاملا عقلانی است که به خدا اعتقاد ورزد، حتی اگر هیچ برهانی برای اعتقاد خود نداشته باشد و این اعتقاد بر اعتقادات دیگر مبتنی نباشد.
در واقع، پلنتینجا برای اینکه بتواند راه توجیه عقلانی اعتقادات دینی را هموار کند، نخست باید حصر اعتقادات واقعا پایه را در سه مورد بر شمرده شده در بنیان انگاری کلاسیک رد کند، زیار اگر این حصر پذیرته شود، آنگاه بر اساس مدل عقلانیت بنیان انگاری کلاسیک، چارهای نخواهد بود جز اینکه همه اعتقادات دیگر -از جمله اعتقادات دینی-از سه مورد مذکور استنتاج شوند و بر اساس چنین استنتاجی، پذیرش آنها عقلا موجه گردد؛در حالی که اگر بتوان نشان داد که اعتقادی، واقعا پایه است، پذیرش آن بدون تکیه بر استنتاج و به حکم واقعا پایه بودن، به لحاظ عقلی موجه خواهد بود.
6. پاسخ به اعتراضات پلنتینجا پس از آنکه در واقعا پایه دانستن اعتقاد به وجود خدا، با متفکران پیرو سنت اصلاح شده همصدا میشود، دو اعتراض وارد شده بر این رأی را مطرح میکند و بدانها پاسخ میگوید: -اعتراض اول:پس از آنکه معلوم شد معیار بنیان انگاری کلاسیک برای واقعا پایه بودن بسیار محدود است، میتوان پذیرفت که اعتقاداتی مانند اعتقاد به وجود اذهان دیگر یا اعتقاد به (1)."