چکیده:
هدف اصلی این مقاله تخمین کشش قیمتی خودی و متقاطع تقاضای نهاده نیروی کار در بخش صنعت ایران در دوره سالهای 1359-1378 است. با توجه به مفهوم کشش،کششپذیری یا بیکشش بودن تقاضای نیروی کار نسبت به دستمزد و نیز جانشین یا مکمل بودن نهاده نیروی کار نسبت به سایر نهادههای تولید(سرمایه، انرژی و...)میتوان دولت را در سیاستگذاریهای خود در بخش صنعت هدایت نمود. بدیهی است که افزایش اشتغال یکی از اهداف مهم دولتها تلقی میشود. اگر تقاضای نیروی کار در بخش صنعت نسبت به دستمزدها کششپذیر باشد(ضریب کشش بزرگتر از واحد)،دولت میتواند با کاهش دستمزدها،میزان تقاضای نیروی کار را افزایش دهد و در نتیجه اشتغال در بخش صنعت افزایش یابد. اگر علامت ضریب کشش متقاطع نهاده نیروی کار ویک نهاده تولید دیگر(سرمایه،انرژی و...)مثبت باشد،به عبارت دیگر اگر دو نهاده باهم قابلیت جانشینی داشته باشند و دولت از طریق سیاستهای خود موجب افزایش قیمت سایر نهادهها نسبت به دستمزدها شود،تقاضای نیروی کار و اشتغال افزایش مییابد.و بالاخره اگر ضریب کشش متقاطع نهاده نیروی کار و یک نهاده تولید دیگر باشد،(دو نهاده مکمل میباشند)،کاهش قیمت سایر نهادهها از طریق سیاستهای دولت،موجب افزایش تقاضای نیروی کار میشود و در نتیجه اشتغال افزایش خواد یافت.هدف عمده این تحقیق تخمین کشش قیمت تقاضا برای نهاده کار در بخش صنعت ایران میباشد،به این منظور با استفاده از مدل سود انعطافپذیر و از طریق معادلات همزمان(به روش معادلات به ظاهر نامرتبط).این معادلات را تخمین زده و آنگاه به محاسبه کششهای قیمتی مستقیم و متقاطع تقاضا برای نهاده کار پرداختیم.یافتههای تحقیق نشان میدهد که کشش تقاضای نیروی کار نسبت به دستمزد واقعی پایین است و در نتیجه تقاضای نهاده نیروی کار نسبتا کشش ناپذیر میباشد.به عبارت دیگر،تغییر دستمزدها در بخش صنعت در نتیجه مداخلات دولت بر میزان اشتغال در این بخش تأثیر زیادی نخواهد داشت. کشش تقاضای نیروی کار نسبت به قیمت واقعی سرمایه منفی و برخلاف انتظار میباشد (با افزایش قیمت سرمایه انتظار میرفت حرکت بهسوی تکنیکهای تولید کاربر رخ دهد و تقاضای نیروی کار افزایش یابد)که ممکن است به علت نقض شروط یکنواختی و تحدب باشد.تقاضای نیروی کار نسبت به قیمت ستانده در بخش صنعت کششپذیر میباشد و با افزایش قیمت ستانده میزان تقاضای نیروی کار افزایش مییابد.کشش تقاضای نیروی کار نسبت به قیمت نهادههای انرژی نظیر نفت سفید و گازوئیل در بخش صنعت ایرن پایین میباشد بنابراین سیاستهای دولت برای افزایش قیمت نهادههای انرژی نمیتواند بهطور مؤثری تقاضای نیرویکار در بخش صنعت را افزایش دهد.
خلاصه ماشینی:
"بهترتیب دانشیار دانشگاه تبریز و کارشناسی ارشد مقدمه هدف اصلی این مقاله تخمین کشش قیمتی خودی و متقاطع تقاضای نهاده نیروی کار در بخش صنعت ایران در دوره سالهای 9531-8731 است.
Macdonald and Murphy بین و تورنبال1،در صنعت زغال سنگ انگلستان را مورد بررسی قرار میدهند (آزمون مدل تقاضای نیروی کار)در انجام این مطالعه،از مجموعه اطلاعات سری زمانی تفکیکشده برحسب مناطق در طول دوره سالهای 7691-3891 برای برآورد معادلات تقاضای نیروی کار صنعت زغال سنگ انگلستان استفاده شده است.
در این تحقیق وضعیت تقاضای نیروی کار در بخش صنعت و معدن ایران در طی دوره سالهای 5431-3731 با استفاده از آمارهای سری زمانی مورد بررسی قرار گرفته است.
بنابراین برای به دست آوردن شاخص سودآوری،آمار ارزش تولیدات بخش صنعت (مجموع ارزش کالاهای تولیدشده،ارزش ضایعات فروشی و تغییرات ارزش موجودی کالاهای در جریان ساخت)،کل هزینه بخش صنعت که شامل هزینه اشتغال کل(مزد و حقوق و سایر پرداختهای نقدی و غیرنقدی)و هزینه استفاده از سرمایه و کل دادهها میباشد و نیز تعداد شاغلان بخش صنعت مورد نیاز میباشد.
کشش متقاطع منفی بیانکننده مکمل بودن دو نهاده کار و سرمایه در بخش صنعت میباشد،یعنی با فرض ثابت بودن سایر عوامل،با افزایش یک درصد قیمت سرمایه،0/93 درصد تقاضای نهاده نیروی کار کاهش مییابد.
زمانی که یک درصد قیمت نفت سفید افزایش مییابد 0/90 درصد تقاضای نیروی کار افزایش مییابد(با فرض ثابت بودن سایر عوامل)مثبت بودن این کشش ممکن است به این علت باشد که با افزایش هزینه سوخت،کارفرمایان در صنایعی سرمایهگذاری میکنند که کمتر انرژیبر است (از لحاظ مصرف نفت سفید)و این صنایع میتوانند کاربر باشند."