خلاصه ماشینی:
با نوشتن این اثر خانم روآ رومان فرانسه زبان کانادا را از چهارچوب زندگی روستائی که در آن سرزمین نقش اساسی را داشت خارج ساخته و در چهارچوب زندگی صنعتی یک شهر بزرگ امروزی قرار داده است.
در این داستان مانند اکثر آثار بزرگ شخصیتهای متعددی وجود دارد ولی بطور قطع شخصیت بارز رزآنا قهرمانان دیگر داستان را تحت الشعاع قرار داده و با آفرینش این قهرمان گابریل روآ موفق شده است که قهرمان فناناپذیری نه تنها در ادبیات کبک بلکه در ادبیات جهان خلق کند که هم پایه قهرمانی چون مادام بوواری2باشد.
این مسأله همان از بین رفتن صنایع کوچک دستی و بوجود آمدن کارخانههای بزرگ و طبقه کارگر و در نتیجه سندیکاها و تمام مسائل بزرگ کارگری که کلیه شهرهای بزرگ با آن مواجه هستند میباشد و شخصی چون آزاریوس که بخواهد استقلال شغلی و حرفهئی خود را حفظ نموده به کار کردن در کارخانه تن درندهد عاطل و باطل بوده و قادر به اداره نمودن زندگی مالی خود نمیباشد از طرفی با داشتن هشت فرزند که در روستا خود کمکی است برای چرخاندن چرخهای زندگی ولی در شهر خانواده کم درآمدی را به فقر و تنگدستی بیشتری میکشاند خود باعث دلسردی او از زندگی میشود و تا حدودی باعث تصمیم او به ورود در آرتش شده تا با کمک جیره مخصوص داوطلبان جنگ،افراد خانوادهاش بتوانند از زندگی بهتری برخوردار گردند.
خانم روآ موفق شده است یک قهرمان فراموشنشدنی بنام رزآنا خلق کند(که تنها وجود خود او برای ارزش بخشیدن بیک رومان کافی است)و او رادر چهارچوبی قرار میدهد که ما را از شرایط اقتصادی و اجتماعی یک طبقه محروم در یک دوران و زمان معین بطور دقیق آگاه میسازد.