خلاصه ماشینی:
این یادداشتها را خواندم همانطور که کودک هنگامهجوئی به جستجوی خانواده و همشهریان و آشنایان خود میرود،سراغ عموها و خویشانش را میگیرد و به هرچه از آنها برایش بگویند گوش میدهد من هم با خواندن این یادداشتها چنین حال و احساسی داشتم،قصهگوئی پیر،محنت روزگار دیده، سرد و گرم چشیده و دوستداشتنی از گذشتههای خیلی دور و دراز با زبان دل برایم قصه میگفت،قصههائی سخت آشنا که هر کلمهاش بر جان و دل می- مینشست و نشانهائی پر از آشنائی و پیوند داشت،چرا؟ برای اینکه هنوز هم بخارا اصالت ایرانی خود را حفظ کرده است پیر- مردان و پیرزنان وقتی برای نوههای خود قصهخوانی میکنند از ابو مسلم حرف میزنند و داستانهای رستم و اسفندیار و سیاوش را برای آنها بازگو میکنند4، از شبنشینیها و جشنهای پر از ساز و آواز خود بنام«بزم جمشیدی»یاد میکنند5،عید نوروز را جشن میگیرند،لباس نو میپوشند علمای دین،در فضیلت این عید ایرانی،احایثی از پیغمبر میآورند«از آیتهای قرآن هفت سلام نوشته به غولونگ آب که خوردن وی در نوروز از عادتها ملی بودتر کرده میخوراندند»6علاوه بر این آداب و رسوم که امروز پابرجاست،اگر بخارای کهن چیزهائی را هم از یاد برده باشد،انصاف را که زبان شیرین فارسی هنوز در آنجا روز بازاری دارد و رواج دیرین خود را از دست نداده است،نوشته- های عینی که شاید چندان از زبان رایج مردم بخارا دور نباشد یادآور نثر گیرا و جذاب بیهقی و نوشتههائی از آن روزگار است،روش او نیز در سیاق سخن و آوردن قصهها و حکایات گوناگون و توضیحاتی که جابجا میدهد سخت به بیهقی میماند،با همه تحولات و دگرگونیهائیکه در این نوشتهها دیده میشود و با آوردن اصطلاحات و تعبیرات و ترکیباتی که برای ما تازگی دارد باز بسیاری از ویژگیهای کهن نثر دری را چون ایجاز،فخامت و جزالت الفاظ برای خود حفظ کرده است و چه جالب و تاملانگیز است وقتی با چنین عباراتی در نوشته- های او برخورد میکنیم: روزه داشته توانی،داشتن گیر(روزه میتوانی بگیری بگیر)(961/1) مان،گرفته برد(بگذار بگیرد و ببرد)(37/1) در زندگی هرکدام اینها را دیدن در کار است.