خلاصه ماشینی:
بعد از فردوسی فخر الدین اسعد گرگانی مفهوم همین ضرب المثل را به شعر آورده و گفته است: اگر صد سال گبر آتش فروزد هم او روزی بدان آتش بسوزد افصح المتکلمین سعدی شیرازی نیز این معنی را در یک بیت که مصراع اول آن با گفتهء فخر الدین یکسان است بیان کرده است: اگر صد سال گبر آتش فروزد اگر یکدم در او افتد بسوزد نظامی گنجوی،جادو سخن زبان فارسی،از آن مضمونی جالب ساخته و گفته است: چنین گفت با آتش آتشپرست که از ما که بهتر بجایی که هست؟ بگفت آتش؟ار خواهی آموختن ترا کشت باید،مرا سوختن امیر خسرو دهلوی آرایش دیگر داده و سروده است: بر همن چون به آتش در دهد تن چه حاجت روغنش کو،هست روغن صائب نقشآفرین دنیا و دنیاپرست را به آتش و آتشپرست تشبیه کرده و گوید: دنیا بر اهل خویش ترحم نمیکند آتش امان نمیدهد آتشپرست را مولانا جلال الدین مولوی نیز"‘آتشی"را به معنی آتشپرست بکار برده و در داستان پادشاه جهود که در هلاک دین عیسی سعی مینمود گوید:به امر پادشاه جهود آتشی روشن کردند و بتی را در کنار آن قرار دادند و به پیروان حضرت عیسی(ع)دستور داد که بت را سجده کنند وگرنه در آتش روند زنی را با فرزند خردسالش آوردند امیر جهود کودک را از آغوش مادر برگرفت و در آتش افکند و به مادر هم دستور داد که بت را سجده کند و یا به آتش رود،زن تا خواست پیش بت سجده کند کودک از میان آتش بسخن آمد و گفت: ای مادر بدرون آتش درآی و لطف حق را تماشا کن که بر ما آتش را سلامت کرده است،از سخن گفتن کودک مرد میکه بکنار آتش بظلم آورده شده و مردد بودند که بت را سجده کنند یا به آتش بروند رحمت حق را یقین کردند و به آتش در رفتند.