چکیده:
جنبش خوارج بعنوان یکی از:اولین فرقههای دین اسلام به دلایل مختلف
سیاسی و اجتماعی در نخستین نیمه قرن اول هجری ظهور کرد و مانند تشیع گرچه بعدها
توسط غیر اعراب» خصوصا در میان ملیتهای گوناگون بینالشهرین و بالاخص موالی ۱
دوشهر کوفه و بصره رشد و نمو پافت» ریشه در میان مسلمینی داشت که از اعراب
بودند. هسته اولیه آن در میان اعراب عراق پا گرفت و خصوصا رهبران اولیهاش همه از
اعراب بودند و نشانی از حضور آگاهانه غیر عرب در میان خوارج نهروان و قبل از آن در
دست نیست. در بین اسامی خوارج اولیه نام و مشخصات فردی غیر عرب مشاهده
نمیشود. تحرکات غیر عربی» خصوصا موالی ابتدا در چهارچوب اعتراضات خود
اعراب شکل میگرفت. بعدها نیز که خوارج در سرزمینهای غیر عربی منتشر شدند
نخست در بین قبائل عرب ساکن در این نقاط به فعالیت پرداخته» از آن طریق به جذب هواداران غیر عرب مبادرت می کردند . در این مقاله بنای آن داریم چگونگی و سرانجام ارتباط میان خوارج و ایرانیان را هر چند به اختصار مورد بررسی قرار دهیم.
خلاصه ماشینی:
خوارج و ایران حسین مفتخری گروه آموزشی تاریخ مقدمه جنبش خوارج بعنوان یکی از اولین فرقههای دین اسلام به دلایل مختلف مذهبی، سیاسی و اجتماعی در نخستین نیمه قرن اول هجری ظهور کرد و مانند تشیع گرچه بعدها توسط غیر اعراب،خصوصا در میان ملیتهای گوناگون بین النهرین و بالاخص موالی1 دو شهر کوفه و بصره رشد و نمو یافت،ریشه در میان مسلمینی داشت که از اعراب بودند.
یکی از فرق خوارج در سیستان،معتقد بودند که کشاورزان باید از زراعتی که از آب جاری مشروب میشود به جای عشر،نصف عشر زکوة بپردازند12و حتی خوارجی که تا اواخر قرن سوم در سیستان فعالیت سیاسی- نظامی داشتند،روستائیان آن مناطق را به ندادن مالیات و خراج تشویق میکردند و به روایت تاریخ سیستان خود نیز چیزی از ایشان مطالبه نمیکردند.
ضمن اینکه خوارج کمتر اهل مبارزه از مجاری سیاسی بودند،با نگرشی یک سویه و انعطاف کم در مواجهه با واقعیات و مقتضیات زمان به نوعی مطلقاندیشی روی آورده بودند که جز شعار«هرکه با ما نیست علیه ماست»نتیجه دیگری را مطرح نمیساخت،این در حالی بود که برای مثال عباسیان با اتخاذ شعار«هرکه علیه ما نیست باماست»و تاکتیکهای مناسب با این شعار،به آسانی قدرت را در چنگ گرفتند.
(11)مسعودی:مروج الذهب،جلد 2،ص 722 (21)شهرستانی:همانجا،ج 1 ص 841-اشعری:همانجا،ص 56 (31)بغدادی:الفرق بین الفرق،ص 24-اشعری:همانجا،همان ص (41)اشعری:همانجا،ص 05-مبرد:الکامل...