خلاصه ماشینی:
"در واقع مرد که به بیماری روانی مبتلا شده است به نوعی عقده گشاییهای خود را روایت میکند و همچون یک راوی خوب میکوشد همهی زندگی این چند سالهی اخیر خود را با جزییات بازنمایی سازد؛به همین دلیل مسأله روان نژندی مرد به صورت کم رنگ زیر ذرهبین قرار میگیرد.
نیمکت چهارچوب دار فلزی متحرک در هریک از صحنهها کارکردهای گوناگونی پیدا میکند و از آن به منزله در،دیوار، تابوت،تخت و صندلی استفاده میشود و با کمک خطوط نوری که در چهار طرف کف صحنه و دیوار انتهای صحنه و مرز صحنه با پشت آن یا مکان وقوع داستان(اتاق،پارک،آسایشگاه روانی)مشخص میگردد،پشت و جلوی صحنه یا مکانهای نمایش در معرض دید تماشاگر قرار میگیرد و فضای کارناوال گونهی نمایشی را برای ما به وجود میآورد،تنها در اپیزود چهارم است که کارکردهای نمایشی کمرنگ جلوه مییابد و وجه روایی و روایت گرایی نمایش مورد تأکید بیشتری قرار میگیرد که متأسفانه به دلیل تطویل روایت و نوع روایت هم از فانتازیسم نمایشی دور میگردد و هم اجرا به لحن طنز گونه و کمیک گرایش مییابد.
فقط آن چه اندکی باعث ضعف بازی او شده بود،کم تسلطی او در لهجهی گیلکی بود به هر حال کوشش بازیگران در انتقال نقشهای روان پریش در نمایش کارناوال با لباس خانه که همراه روان نژندی بود کوششی قابل تقدیر است و کارگردان توانسته با انتخابهای خاص خود و نیز روانشناسی چند شخصیت،نمایشی تأثیرگذار را برای صحنه تئاتر فراهم سازد."